(وقتی برات قلدری میکردن اما....) پارت ۲ (آخر )
#فلیکس
#استری_کیدز
با چشمای اشکیش توی چشمات خیره شد...چطور توی این همه مدت نفهمیده بود چه دردی رو تجربه میکنی...
_ چ..چرا؟...چ..چرا بهم ن..نگفتی
سرت رو پایین انداختی و آروم آروم اشک میریختی...
_ ع..عزیزم..چ..چطور..ب..بهم نگفتی ؟
صدای هق هقات و گریه های هردوتون بیشتر و بیشتر میشد....
آروم روز زانو هات افتادی که فلیکس هم به سمتت اومد و تورو توی آغوشش گرفت...
توی تمام فضای اون خونه فقط صدای شما بود...صدای هق هقای تو و عشقت که مثل سپری تورو توی حفاظ خودش دربرگرفته بود...
_ ازشون انتقام تک تک زخمات رو میگیرم عشق من
#استری_کیدز
با چشمای اشکیش توی چشمات خیره شد...چطور توی این همه مدت نفهمیده بود چه دردی رو تجربه میکنی...
_ چ..چرا؟...چ..چرا بهم ن..نگفتی
سرت رو پایین انداختی و آروم آروم اشک میریختی...
_ ع..عزیزم..چ..چطور..ب..بهم نگفتی ؟
صدای هق هقات و گریه های هردوتون بیشتر و بیشتر میشد....
آروم روز زانو هات افتادی که فلیکس هم به سمتت اومد و تورو توی آغوشش گرفت...
توی تمام فضای اون خونه فقط صدای شما بود...صدای هق هقای تو و عشقت که مثل سپری تورو توی حفاظ خودش دربرگرفته بود...
_ ازشون انتقام تک تک زخمات رو میگیرم عشق من
۴۳.۷k
۱۲ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.