پارت ۸ (جنگ یا عشق )
جانگ کوک چند ثانیه چیزی نگفتم بعد گفتم ثابتش کن 😕😕
ا.ت ؛ باشه خودت خواستی😐😐
۱
کلاهمو برداشتم موهامو باز کردم با آبی که کنارم بود تا بخورم صورتمو شستم
ذهن جانگ کوک:
بهش گفتم ثابت کنه بعد کلاهشو برداشت موهاشو باز کرد یه آبی به صورتش زد بعد که
دیدمش عقل از سرم پرید چقدر خوشگله چشماش. لباش. موهاش. اه پسر خوب شدی اینقدر
توی فکر بودم که نفهمیدم دارم چند دقیقه نگاش میکنم
ا.ت :هویی پسره ی هیز داری به چی نگاه میکنی
ذهن جانگ کوک :
این بهترین فرصت تا پدرم دست از سرم برداره پس یجوری اعتمادشو نسبت به خودم جلب
میکنم
ا.ت : نمیشنوی
جانگ کوک : هااا چرا چرا از کجا امدی ؟
ا.ت : فکر نکنم بخوام تو بدونی
جانگ کوک : لابد اسمتم دروغ گفتی
ا.ت : درسته اسمم ا.ت هست
ذهن جانگکوک :
اسمشم مثل خودش قشنگ
جانگ کوک : تو میخوای بری درسته
ا.ت : آره خب که چی
جانگ کوک : یه شرط داره
ا.ت : چه شرطی
لایک لطفا
کامنت بزارین
مرسییییییییییییییییییییییی
ا.ت ؛ باشه خودت خواستی😐😐
۱
کلاهمو برداشتم موهامو باز کردم با آبی که کنارم بود تا بخورم صورتمو شستم
ذهن جانگ کوک:
بهش گفتم ثابت کنه بعد کلاهشو برداشت موهاشو باز کرد یه آبی به صورتش زد بعد که
دیدمش عقل از سرم پرید چقدر خوشگله چشماش. لباش. موهاش. اه پسر خوب شدی اینقدر
توی فکر بودم که نفهمیدم دارم چند دقیقه نگاش میکنم
ا.ت :هویی پسره ی هیز داری به چی نگاه میکنی
ذهن جانگ کوک :
این بهترین فرصت تا پدرم دست از سرم برداره پس یجوری اعتمادشو نسبت به خودم جلب
میکنم
ا.ت : نمیشنوی
جانگ کوک : هااا چرا چرا از کجا امدی ؟
ا.ت : فکر نکنم بخوام تو بدونی
جانگ کوک : لابد اسمتم دروغ گفتی
ا.ت : درسته اسمم ا.ت هست
ذهن جانگکوک :
اسمشم مثل خودش قشنگ
جانگ کوک : تو میخوای بری درسته
ا.ت : آره خب که چی
جانگ کوک : یه شرط داره
ا.ت : چه شرطی
لایک لطفا
کامنت بزارین
مرسییییییییییییییییییییییی
۲۲.۸k
۱۹ فروردین ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.