𝑺𝒆𝒂𝒔𝒐𝒏²𝑷𝒂𝒓𝒕³⁵
عشق زیبا ( 𝚜𝚌𝚑𝚘𝚗𝚎 𝙻𝚒𝚎𝚋𝚎)𝑺𝒆𝒂𝒔𝒐𝒏²𝑷𝒂𝒓𝒕³⁵
یه چن تا پسر اومدن جلوم . پسره: به به خوشگل خانم چه نازی تو . دستش رو کشید روپام . وایی چه پاهای خوبی + بی شرم . پسره: نخ بابا پسرا چقدر این بدن خوبی داره خوشگل خانم افتخار میدی. _ نه نمیده. پسره: به جیمین تو حالا جیکارش هستی . یدون زد تو دهنش گفت: _اول اسم رو زبون نیار دوم به اموال من دست نزن . پسره: هع اموال تو این مال منع. یدون دیگه زد معلوم بود عصبی بود _ ببین حرمت رو نگه میدارم پسره عمو ولی دیگه اطراف ا/ت پیدات نشه پسره: اوه باشه باشه ارومباش . اونا رفتن جیمین نشست کنارم هنوز عصبی بود ولی داست خودشو کنترل میکرد . ( بچه ها ابن علامت ؟ و میزارم به عنوان شخص هایی که با شخصیت اصلی حرف میزنن ) ؟ جیمین خاله چطوری _ سلام خاله خوبین ؟ ممنون عزیزم خوبم . گرم صحبت بودن که دوست هاش هم اومد( اعضا ) خاله اش رفت حوصله ام سر رفت بود جیمین کرم درونم فعال شده بود . + میگم اون کیه _ شوهر خالم +اون؟ _ یکی + اون؟ _ وایی بسه دیگه + باش .......+میگم گوشیت رو بده _ برا چی + به خدا هیچ کاری نمیکنم _ بیا رفتم توش این گوشیش زیادی خالیه رفتم یه بازی ریختم و شروع کردم بازی کردن _ بچه شدی + ارع بزار بازیمو بکنم _ عع بسه دیگه دستامو مثل بچه ها گرفتم جلوش گفتم : + بده بده بده _ کیوت + هوم؟ _ خر + بی ادب . + حوصله امسر رفته تو ججوری خسته نشدی _ بیا بریم یه جایی رفت تو یه اتاق پر از بازی چن نفر اونجا بودن + میگم نظرت چیه قمار کنی _ من + هوم . یه پسری اومد جلو جیمبن هم اونور نشست + خب شرط چیه . پسره: اگر پسر رئیس باخت تو مال من میشی + جان نمیشه یه چیز دیگه شرط بندی کنین. پسره: نه . بازیشون رو شروع کردن بکدست پسره برد دو تا دست دیگه مونده بود و امیدم به جیمین بود اونم دو تا دست رو برد و گفت : _ تا تو باشی رو اموال من شرط نبندی منم زبونم دراز کردم و جیمین بردم بیرون + میگم اتاقت کجاست _ چیکار داری تو ؟ + نگو خودم میرم میکردم+ اینه _ نع + این _ نع +حتما اینع _نه + اینع _ نه + دروغ نگو اینه توش عکسات هست میخواستم برم دستمو گرفت + ععع بزار برم...
۲۰۰ کامنت و ۳۰ لایک شرط
یه چن تا پسر اومدن جلوم . پسره: به به خوشگل خانم چه نازی تو . دستش رو کشید روپام . وایی چه پاهای خوبی + بی شرم . پسره: نخ بابا پسرا چقدر این بدن خوبی داره خوشگل خانم افتخار میدی. _ نه نمیده. پسره: به جیمین تو حالا جیکارش هستی . یدون زد تو دهنش گفت: _اول اسم رو زبون نیار دوم به اموال من دست نزن . پسره: هع اموال تو این مال منع. یدون دیگه زد معلوم بود عصبی بود _ ببین حرمت رو نگه میدارم پسره عمو ولی دیگه اطراف ا/ت پیدات نشه پسره: اوه باشه باشه ارومباش . اونا رفتن جیمین نشست کنارم هنوز عصبی بود ولی داست خودشو کنترل میکرد . ( بچه ها ابن علامت ؟ و میزارم به عنوان شخص هایی که با شخصیت اصلی حرف میزنن ) ؟ جیمین خاله چطوری _ سلام خاله خوبین ؟ ممنون عزیزم خوبم . گرم صحبت بودن که دوست هاش هم اومد( اعضا ) خاله اش رفت حوصله ام سر رفت بود جیمین کرم درونم فعال شده بود . + میگم اون کیه _ شوهر خالم +اون؟ _ یکی + اون؟ _ وایی بسه دیگه + باش .......+میگم گوشیت رو بده _ برا چی + به خدا هیچ کاری نمیکنم _ بیا رفتم توش این گوشیش زیادی خالیه رفتم یه بازی ریختم و شروع کردم بازی کردن _ بچه شدی + ارع بزار بازیمو بکنم _ عع بسه دیگه دستامو مثل بچه ها گرفتم جلوش گفتم : + بده بده بده _ کیوت + هوم؟ _ خر + بی ادب . + حوصله امسر رفته تو ججوری خسته نشدی _ بیا بریم یه جایی رفت تو یه اتاق پر از بازی چن نفر اونجا بودن + میگم نظرت چیه قمار کنی _ من + هوم . یه پسری اومد جلو جیمبن هم اونور نشست + خب شرط چیه . پسره: اگر پسر رئیس باخت تو مال من میشی + جان نمیشه یه چیز دیگه شرط بندی کنین. پسره: نه . بازیشون رو شروع کردن بکدست پسره برد دو تا دست دیگه مونده بود و امیدم به جیمین بود اونم دو تا دست رو برد و گفت : _ تا تو باشی رو اموال من شرط نبندی منم زبونم دراز کردم و جیمین بردم بیرون + میگم اتاقت کجاست _ چیکار داری تو ؟ + نگو خودم میرم میکردم+ اینه _ نع + این _ نع +حتما اینع _نه + اینع _ نه + دروغ نگو اینه توش عکسات هست میخواستم برم دستمو گرفت + ععع بزار برم...
۲۰۰ کامنت و ۳۰ لایک شرط
۲۷.۴k
۰۳ دی ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۲۰۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.