دلنوشته ای به خدا
خدای من
ممنونم برای تمام آغوش هایت...
تمام با من بودن هایت...
تمام صبور بودن هایت...
تمام بی توقع بودن هایت...
ببخش مرا...
برای تمام گناهانم...
تمام بی توجهی هایم...
برای اینکه گاهی حواسه به تو نبود...
عزیز جانم...
وقتی دست به دامانت میشوم
آوایی آهسته در قلبم به صدا در می آید که نترس...
از باختن تا ساختن فاصله ای نیست...
میدانم همراهی ات آرام و بی صدا و همیشگیست...
خدای کبوتران بی نشان تا هستی نمی بازم...
ممنونم برای تمام آغوش هایت...
تمام با من بودن هایت...
تمام صبور بودن هایت...
تمام بی توقع بودن هایت...
ببخش مرا...
برای تمام گناهانم...
تمام بی توجهی هایم...
برای اینکه گاهی حواسه به تو نبود...
عزیز جانم...
وقتی دست به دامانت میشوم
آوایی آهسته در قلبم به صدا در می آید که نترس...
از باختن تا ساختن فاصله ای نیست...
میدانم همراهی ات آرام و بی صدا و همیشگیست...
خدای کبوتران بی نشان تا هستی نمی بازم...
۶۳۳
۱۶ مهر ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.