*𝚖𝚢 𝚝𝚛𝚘𝚞𝚋𝚕𝚎*
*𝚖𝚢 𝚝𝚛𝚘𝚞𝚋𝚕𝚎*
Part:11
(کوک ویو)
راست میگفت خیلی باهاش سرد حرف میزنم اما من فقط نمیخوام حسی به کسی که درست نمیشناسمش پیدا کنم حتی حس دوستی برای همین میخوام نسبت بهش بی تفاوت باشم با این افکار کم کم خوابم برد (بچها نکته جونگ کوک نشنید که ا.ت بهش گفته دارم میرم خونه اعضا) بیدار شدم تقریبا ساعت ۸ بود رفتم پایین ببینم چیکار میکنه چرا هیچ کس نیست نکنه رفته؟ بزار بهش زنگ بزنم
بوق بوق بوق
مشترک مورد نظر....
چرا جواب نمیده؟
یه لحظه چرا باید نگران بشم؟
ولی اگه اتفاقی براش بیوفته چی؟ وایی نمیشه خودم باید برم دنبالش
همه جای سئول رو تقریبا گشتم چراا نیستت کسی هم جواب گوشیمو نمیده(منظورش لونا و اعضان چون داشتن حرف میزدن نمیشنون جونگ کوک زنگ زده)
دیگه واقعا داشتم نگران میشدم بزار برم پیش اعضا شاید چیزی بهشون گفته
.
.
.
رمز درو زدم و رفتم دیدم خانوم خانوما مست کرده واقعا دیگه اعصابم ریخت بهم
کوک: هییی مگه نگفتم جایی میری بگو بهم(عربده)
نامجون: کوک اروم باش
ا.ت: چتههههه(داد با مستی حرف میزنه)
کوک: چمهه؟ بیدار شدم دیدم نیستی گفتم الان یه ساسنگ فنی یه روانی تورو تو خیابون میزنه میکشه که دیدم بهبه شما اینجا نشستی داری مست میکنی (داد)
ا.ت: اصن به تو چه؟ هاا؟ به تووو چههه تو که عین یخچال سردی منم حوصلم سر میرفت اومدم اینجا(بغض مست)
کوک: ببین یه بار دیگه بهم بگی مثل یخچالممااا؟(داد)
لونا: کوک کافیه دیگه
کوک: ول کن بیا بریم الان مردم صدامونو میشنون
ا.ت: نمیاااامممم(گریه)
کوک: ا.ت دیوونم نکن اگه کسی ببینه حاشیه درست میکنن
ا.ت: حاشیه به کتفمممم نمیخوامممم من اونجا حوصلم سر میره(گریه)
کوک: حوصله گریه زاری ندارم نمیخوای نیا
و رفت و درو محکم بست
ا.ت: (گریه) خوابم میاااااددد
جیمین: نمیدونم بهشون بخندم یا گریه کنم(در حال خنده)
تهیونگ و جین: تو خو داری میخندی
جیهوپ: منطقی
ا.ت: پسره ی سرد بی احساس بی.شور(رو به در وقتی جونگکوک رفت)
(بچها من برای جذابیت فیک از این کلمات استفاده میکنم بازم ببخشید)
شوگا: حس میکنم تا الان هزار بار به جونگ کوک فوش دادی(خنده)
ا.ت: ازش متنفرمممممم
لونا: دیگه برو خونه الان بیشتر اعصابش میریزه بهم
ا.ت: به کتفم که اعصابش میریزه بهم ولی باش الان میرم(بچها مستی ا.ت پرید)
(خونه)
(اتاق)
ا.ت: سلام
کوک: سلام(سرد)
ا.ت لباسشو تو حموم عوض کرد و رفت رو تخت دراز کشید و دید جونگکوک روش اون وره
ا.ت: بیداری؟
کوک: هوم؟
ا.ت: چرا انقدر باهام سردی؟
کوک: دلیلی نمیبینیم بخوام باهات گرم برخورد کنم
ا.ت: خب چرا وقتی رفتم انقدر قاتی کردی؟
کوک: چون ممکن بود ساسنگ فن ها گیرت بندازن و برای من حاشیه و... پیش بیاد(یکم سرد)
Part:11
(کوک ویو)
راست میگفت خیلی باهاش سرد حرف میزنم اما من فقط نمیخوام حسی به کسی که درست نمیشناسمش پیدا کنم حتی حس دوستی برای همین میخوام نسبت بهش بی تفاوت باشم با این افکار کم کم خوابم برد (بچها نکته جونگ کوک نشنید که ا.ت بهش گفته دارم میرم خونه اعضا) بیدار شدم تقریبا ساعت ۸ بود رفتم پایین ببینم چیکار میکنه چرا هیچ کس نیست نکنه رفته؟ بزار بهش زنگ بزنم
بوق بوق بوق
مشترک مورد نظر....
چرا جواب نمیده؟
یه لحظه چرا باید نگران بشم؟
ولی اگه اتفاقی براش بیوفته چی؟ وایی نمیشه خودم باید برم دنبالش
همه جای سئول رو تقریبا گشتم چراا نیستت کسی هم جواب گوشیمو نمیده(منظورش لونا و اعضان چون داشتن حرف میزدن نمیشنون جونگ کوک زنگ زده)
دیگه واقعا داشتم نگران میشدم بزار برم پیش اعضا شاید چیزی بهشون گفته
.
.
.
رمز درو زدم و رفتم دیدم خانوم خانوما مست کرده واقعا دیگه اعصابم ریخت بهم
کوک: هییی مگه نگفتم جایی میری بگو بهم(عربده)
نامجون: کوک اروم باش
ا.ت: چتههههه(داد با مستی حرف میزنه)
کوک: چمهه؟ بیدار شدم دیدم نیستی گفتم الان یه ساسنگ فنی یه روانی تورو تو خیابون میزنه میکشه که دیدم بهبه شما اینجا نشستی داری مست میکنی (داد)
ا.ت: اصن به تو چه؟ هاا؟ به تووو چههه تو که عین یخچال سردی منم حوصلم سر میرفت اومدم اینجا(بغض مست)
کوک: ببین یه بار دیگه بهم بگی مثل یخچالممااا؟(داد)
لونا: کوک کافیه دیگه
کوک: ول کن بیا بریم الان مردم صدامونو میشنون
ا.ت: نمیاااامممم(گریه)
کوک: ا.ت دیوونم نکن اگه کسی ببینه حاشیه درست میکنن
ا.ت: حاشیه به کتفمممم نمیخوامممم من اونجا حوصلم سر میره(گریه)
کوک: حوصله گریه زاری ندارم نمیخوای نیا
و رفت و درو محکم بست
ا.ت: (گریه) خوابم میاااااددد
جیمین: نمیدونم بهشون بخندم یا گریه کنم(در حال خنده)
تهیونگ و جین: تو خو داری میخندی
جیهوپ: منطقی
ا.ت: پسره ی سرد بی احساس بی.شور(رو به در وقتی جونگکوک رفت)
(بچها من برای جذابیت فیک از این کلمات استفاده میکنم بازم ببخشید)
شوگا: حس میکنم تا الان هزار بار به جونگ کوک فوش دادی(خنده)
ا.ت: ازش متنفرمممممم
لونا: دیگه برو خونه الان بیشتر اعصابش میریزه بهم
ا.ت: به کتفم که اعصابش میریزه بهم ولی باش الان میرم(بچها مستی ا.ت پرید)
(خونه)
(اتاق)
ا.ت: سلام
کوک: سلام(سرد)
ا.ت لباسشو تو حموم عوض کرد و رفت رو تخت دراز کشید و دید جونگکوک روش اون وره
ا.ت: بیداری؟
کوک: هوم؟
ا.ت: چرا انقدر باهام سردی؟
کوک: دلیلی نمیبینیم بخوام باهات گرم برخورد کنم
ا.ت: خب چرا وقتی رفتم انقدر قاتی کردی؟
کوک: چون ممکن بود ساسنگ فن ها گیرت بندازن و برای من حاشیه و... پیش بیاد(یکم سرد)
۶.۵k
۲۷ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.