عشق غیر منتظره part ³⁰

انچه گذشت
درو باز کردن با چیزی که دیدم خشکم زد
part ³⁰
ات ویو
اون........اون یونا بود
+تو اینجا چیکار میکنی؟
$اینجوری از مهمون استقبال میکنی (ات رو کنار و میاد داخل)
+کی گفت بیای تو؟
$کار مهم دارم باهات
+با من؟؟؟؟؟؟ خب بگو میشنوم ولی سریع حرفت و بزن و برو چون الان هاست که تهیونگ بباد
$باشه
$میونه تو و تهیونگ خوبه و حتی شنیدم برات تولد گرفته اقا و تو هم خیلی دوسش داری درسته؟
+اره
$اما من نمیزارم این دوست داشتن پایدار باشه
+میخوای چیکار کنی؟
$این فیلم رو ببین(فیلمیه که یه دختره داره یه پسره رو میبوسه و دختره خیلی شبیه اته)
+خب این که من نیستم
$البته که تو نیستی اما شباهت زیادی دارید چه طوره من این فیلم رو برای تهیونگ بفرستم ها؟
+بفرست تهیونگ عمرا باور کنه حرف هات رو
$باشه پس منتظره ریکشنش باش
بلند شد و رفتم حرفش یکم ذهنم رو مشغول کرد
+نه بابا عمرا تهیونگ حرفش رو باور کنه
ته ویو
توی شرکت پدرم بودم که برای گوشیم پیام اومد خطه ناشناس بود
یه ویدیو فرستاده بود
بازش کردم با چیزی که دیدم مو به تنم سیخ شد
این......... این اته؟ نه نه امکان نداره
باید برم خونه ببینم ماجرا چیه
انقدر عصبی بودم که حتی از پدرم خداحافظی نکردم و سریع اومدم بیرون سوار ماشین شدم و رفتم طرف خونه
رسیدم درو باز کردم دیدم ات روی مبل نشسته
_ات این کلیپه چیه؟
+تهیونگ بزار توضیح بدم اونجوری که تو فکر میکنی نیست
_من چه جوری فکر میکنم صبر کن تو خبر داشتی؟
+اره ولی.....
_ولی نداره ولی چی (داد)
_ات واقعا برات متاسفم تو چه طور تونستی ؟
و سریع از اونجا اومد بیرون سوار ماشین شدم و فقط میرفتم نمیدونستم کجا بی مقصد.......