فیک shadow of death پارت³⁷
لونا « برگشتم و به تهیونگ نگاه کردم....موهای شکلاتیش از شدت گرما خیس شده بود روی صورتش اومده بود....خیلی جذاب شده بود...هی ته نمیشه یه چیزی بخوریم بعد بریم ادامه؟ از صبح تا حالا چیزی نخوردم....
تهیونگ « خیلی خب باشه...رفتیم نزدیک ترین رستوران اونجا و سفارش غذا دادیم و منتظر شدیم
لونا « میشه یه چیزی بپرسم؟
تهیونگ « بپرس
لونا « میدونستی ربکا عضو دارک وبه.....یعنی اونم مهارت بالایی داره
تهیونگ « اره جیمین اون روز سر میز برای همین بهش اون حرف رو زد....چون چاپلوسی چوی رو میکرد و اون موقع قدرت دست چوی بود تونست خودشو بالا بکشه...اما خب چوی خودش به باند مافیا داره
لونا « عررررر....چه جالب....
تهیونگ « کلا سه روز فرصت داری یا مهارت های رزمیت رو بالا ببری و انواع سم ها رو بشناسی چون ممکنه بخوان مسمومت کنن
لونا « خب آخه برای چی؟
تهیونگ « ببین جنگ سر قدرت یه چیز طبیعیه مخصوصا توی باند های مافیا و خب درسته چوی نمیدونه اما اعضای باند هی جاعه میدونن تو خودی نیستی و اگه نتونی خودتو بهشون ثابت کنی و کار کنی که ازت حساب ببرن شرایط سخت میشه
لونا « خب ببین اول باید یه تیپ خفنم بزنم دیگه نه؟
تهیونگ « نگران اون نباش فردا با جیمین میریم برای خرید....
لونا « اوکی
تهیونگ « بعد از خوردن غذا با لونا تا شب توی دارک وب تمرین کردیم و خب نتیجه خوبی هم داشتم....امروز همراه جیمین میرفتیم خرید تا تیپ لونا رو از کیوت به هات تبدیل کنیم....نگاهی به کمد لباسام کردم و یه کت و شلوار مشکی خفن پوشیدم و منتظر لونا شدم تا آماده بشه
لونا « یه لباس مشکی که تا بالای زانوم بود پوشیدم و آرایش ملایمی کردم و موهای قهوه ایم که به شکلاتی میخورد رو لَخت کردم و یه گیره مشکی بهش زدم...اومدم بیرون و با دیدن تهیونگ سوتی کشیدم.....واووو چه خوشتیپ شدی پسر
تهیونگ « من همیشه خوشتیپ بودم دختر....بریم؟
لونا « اوم....بریم
تهیونگ « خیلی خوشگل شدی....رفتیم بیرون و دیدم جیمین توی ماشینش نشسته و منتظر ماست....
جیمین « با دیدن تهیونگ و لونا از ماشین پیاده شدم و لونا پرید بغلم
لونا « جیمین یه لباس مشکی با سنگ های تزئینی سفید پوشیده بود...موهاشو خاکستری کرده بود و خیلی کیوت و خفن شده بود.....جیمیناااااااا...محکم بغلش کردم طوری که چند قدم عقب رفت....
جیمین « هی هی آروم نمیگی کله پا میشی با اون کفش های پاشنه بلند....از بغلم بیرون اومد و سر تا پاشو برانداز کردم....مثل همیشه زیبا بود....بریم بچه ها
لونا « تازه نگاهم به ماشین جیمین اوفتاد....واووووو چه خفنه....چند دقیقه تو راه بودیم تا بالاخره جلوی یه پاساژ شیک پیاده شدیم....جان در رو باز کرد و پیاده شدیم
استایل تهیونگ موقع تمرین..استایل لونا و تهیونگ و جیمین برای بیرون رفتنــ....ماشین جیمین...لباس جدید لونا
تهیونگ « خیلی خب باشه...رفتیم نزدیک ترین رستوران اونجا و سفارش غذا دادیم و منتظر شدیم
لونا « میشه یه چیزی بپرسم؟
تهیونگ « بپرس
لونا « میدونستی ربکا عضو دارک وبه.....یعنی اونم مهارت بالایی داره
تهیونگ « اره جیمین اون روز سر میز برای همین بهش اون حرف رو زد....چون چاپلوسی چوی رو میکرد و اون موقع قدرت دست چوی بود تونست خودشو بالا بکشه...اما خب چوی خودش به باند مافیا داره
لونا « عررررر....چه جالب....
تهیونگ « کلا سه روز فرصت داری یا مهارت های رزمیت رو بالا ببری و انواع سم ها رو بشناسی چون ممکنه بخوان مسمومت کنن
لونا « خب آخه برای چی؟
تهیونگ « ببین جنگ سر قدرت یه چیز طبیعیه مخصوصا توی باند های مافیا و خب درسته چوی نمیدونه اما اعضای باند هی جاعه میدونن تو خودی نیستی و اگه نتونی خودتو بهشون ثابت کنی و کار کنی که ازت حساب ببرن شرایط سخت میشه
لونا « خب ببین اول باید یه تیپ خفنم بزنم دیگه نه؟
تهیونگ « نگران اون نباش فردا با جیمین میریم برای خرید....
لونا « اوکی
تهیونگ « بعد از خوردن غذا با لونا تا شب توی دارک وب تمرین کردیم و خب نتیجه خوبی هم داشتم....امروز همراه جیمین میرفتیم خرید تا تیپ لونا رو از کیوت به هات تبدیل کنیم....نگاهی به کمد لباسام کردم و یه کت و شلوار مشکی خفن پوشیدم و منتظر لونا شدم تا آماده بشه
لونا « یه لباس مشکی که تا بالای زانوم بود پوشیدم و آرایش ملایمی کردم و موهای قهوه ایم که به شکلاتی میخورد رو لَخت کردم و یه گیره مشکی بهش زدم...اومدم بیرون و با دیدن تهیونگ سوتی کشیدم.....واووو چه خوشتیپ شدی پسر
تهیونگ « من همیشه خوشتیپ بودم دختر....بریم؟
لونا « اوم....بریم
تهیونگ « خیلی خوشگل شدی....رفتیم بیرون و دیدم جیمین توی ماشینش نشسته و منتظر ماست....
جیمین « با دیدن تهیونگ و لونا از ماشین پیاده شدم و لونا پرید بغلم
لونا « جیمین یه لباس مشکی با سنگ های تزئینی سفید پوشیده بود...موهاشو خاکستری کرده بود و خیلی کیوت و خفن شده بود.....جیمیناااااااا...محکم بغلش کردم طوری که چند قدم عقب رفت....
جیمین « هی هی آروم نمیگی کله پا میشی با اون کفش های پاشنه بلند....از بغلم بیرون اومد و سر تا پاشو برانداز کردم....مثل همیشه زیبا بود....بریم بچه ها
لونا « تازه نگاهم به ماشین جیمین اوفتاد....واووووو چه خفنه....چند دقیقه تو راه بودیم تا بالاخره جلوی یه پاساژ شیک پیاده شدیم....جان در رو باز کرد و پیاده شدیم
استایل تهیونگ موقع تمرین..استایل لونا و تهیونگ و جیمین برای بیرون رفتنــ....ماشین جیمین...لباس جدید لونا
۸۲.۰k
۲۴ اسفند ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۳۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.