پارت۳۶
گ
ویو جونکوک
یونا پیرهنمو گرفت کشیدم سمت خودش خواست بزنم که من در رفتم ولی پیرهنم تو دستش جر خورد(عجب زوری من لیوان آبو به زور بلند میکنم😐) منم بالا تنم لخت بود هی میدویدیم دور خونه نمیدونم چرا خندم میگرفت ا.ت که فش کرده از خنده داشت میمرد یونا هم افتاده بود دنبال من میدونستم تهش یه بلایی سرم میاره واسه انتقام ا.ت ولی باز یکم میترسیدمو میدویدیم
یونا . وایسااااااااا
جونکوک . مگه دیوونم اگر بعیستم که کلمو میکنی
یونا . انتظار داری نکنم
جونکوک . تورو خدا ولم کن قلط کردم
یونا . (ایستاد)
جونکوک . (ایستاد داره با تعجب به یونا نگاه میکنه)
یونا . ولش کن چرا خودمو خسته کنم
ا.ت . یعنی نمیخواین بزنیدش
یونا . یه کاری میکنم از زدن بد تر
ا.ت . ؟؟؟
جونکوک . میخوای چه بلایی سرم بیاری🫢😢
یونا . ا.ت بورو کلییییی لباس گرم بپوش
ا.ت . چرا؟؟
(نکته: بچهها الان زمستونه)
یونا . قراره شومینه رو خاموش کنیم ، درارو باز کنیم و لباسهای جونکوک رو هم پس ندیم ، وجونکوک تا صبح بدون لباس تو حال سر پا میمونه و حق نشستن هم نداره
جونکوک . چیییی؟؟؟؟؟؟
یونا . تو خفه شو
یونا . ا.ت بیا به منم لباس بده
ا.ت . چشمممم
جونکوک . هیییییی میگی تا صبح نه بخوابم نه بشینم تازه لباس هم تنم نباشه بابا بیرون داره برف میاد یکم رحم کن
یونا . خفه شو آقای جئون
جونکوک .🥸
ا.ت . 😂
ویو یونا
با ا.ت با هم رفتیم
ویو جونکوک
یونا پیرهنمو گرفت کشیدم سمت خودش خواست بزنم که من در رفتم ولی پیرهنم تو دستش جر خورد(عجب زوری من لیوان آبو به زور بلند میکنم😐) منم بالا تنم لخت بود هی میدویدیم دور خونه نمیدونم چرا خندم میگرفت ا.ت که فش کرده از خنده داشت میمرد یونا هم افتاده بود دنبال من میدونستم تهش یه بلایی سرم میاره واسه انتقام ا.ت ولی باز یکم میترسیدمو میدویدیم
یونا . وایسااااااااا
جونکوک . مگه دیوونم اگر بعیستم که کلمو میکنی
یونا . انتظار داری نکنم
جونکوک . تورو خدا ولم کن قلط کردم
یونا . (ایستاد)
جونکوک . (ایستاد داره با تعجب به یونا نگاه میکنه)
یونا . ولش کن چرا خودمو خسته کنم
ا.ت . یعنی نمیخواین بزنیدش
یونا . یه کاری میکنم از زدن بد تر
ا.ت . ؟؟؟
جونکوک . میخوای چه بلایی سرم بیاری🫢😢
یونا . ا.ت بورو کلییییی لباس گرم بپوش
ا.ت . چرا؟؟
(نکته: بچهها الان زمستونه)
یونا . قراره شومینه رو خاموش کنیم ، درارو باز کنیم و لباسهای جونکوک رو هم پس ندیم ، وجونکوک تا صبح بدون لباس تو حال سر پا میمونه و حق نشستن هم نداره
جونکوک . چیییی؟؟؟؟؟؟
یونا . تو خفه شو
یونا . ا.ت بیا به منم لباس بده
ا.ت . چشمممم
جونکوک . هیییییی میگی تا صبح نه بخوابم نه بشینم تازه لباس هم تنم نباشه بابا بیرون داره برف میاد یکم رحم کن
یونا . خفه شو آقای جئون
جونکوک .🥸
ا.ت . 😂
ویو یونا
با ا.ت با هم رفتیم
۵.۶k
۰۹ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.