گروگان عشق
پارت 39
.
.
.
+رفتیم اتاقمون تهیونگ فقط یه شلوارک سیاه پوشید بعد گفت زود بیا بیبی گفتم باشه رفت منم یه شلوارک بنفش با یه تاب سیاه پوشیدم رفتم پایین بعد رفتم بیرون دیدم کنار استخر نشسته رفتم کنارش پاهامو گذاشتم توی اب گفت بریم داخل استخر گفتم من شنا بلد نیستم گفت نگران نباش میگیرمت لبخند گفتم حالا تو برو گفت باشه رفت داخل استخر همونجوری داشت شنا میکرد که اومد سمتم از
-از پاهاش گرفتم و کشیدمش توی اب گفت وایی تهیونگ بعد سریع بغلم کرد و پاهاشو دورم حلقه کرد منم سفت گرفتمش گفتم اروم هیچی نیست ابه دیگه گفت من که گفتم شنا بلد نیستم مگه کرم داری گفتم بله از بازوهاش گرفتم پاهاشو گذاشت روی زمین گفتم ببین هیچی نیست گفت اره مثل اینکه حق با توعه بعد ولش کردم که گفت تهیونگ من نمیتونم گفتم میتونی اروم بیا سمتم دستشو گرفتم و کشیدمش خورشید هم داشت غروب میکرد خیلی خوشگل بود باد خورد به موهاش لبخندی زد که قلبمش براش رفت همونجا سریع لبمو گذاشتم روی لبش
+تعجب کردم ولی همکاری کردم بعد از 1 مین ازم جدا شد گفتم چرا یهویی میبوسی گفت اخه خیلی قشنگ شده بودی لبخند خندیدم
10 مین بعد
+از استخر رفتیم بیرون حوله رو برداشتم و پاهامو خشک کردم
4 ساعت بعد
+شامو درست کردم گفتم تهیونگاااا بیا شام حاضره جوری که بشنوه گفت اومدممم جوری که بشنوه اومد داخل اشپزخونه گفت اخیش چقدر خوبه فقط واسه من غذا درست میکنی لبخند گفتم بیا بشین
2 هفته بعد
.
.
.
+رفتیم اتاقمون تهیونگ فقط یه شلوارک سیاه پوشید بعد گفت زود بیا بیبی گفتم باشه رفت منم یه شلوارک بنفش با یه تاب سیاه پوشیدم رفتم پایین بعد رفتم بیرون دیدم کنار استخر نشسته رفتم کنارش پاهامو گذاشتم توی اب گفت بریم داخل استخر گفتم من شنا بلد نیستم گفت نگران نباش میگیرمت لبخند گفتم حالا تو برو گفت باشه رفت داخل استخر همونجوری داشت شنا میکرد که اومد سمتم از
-از پاهاش گرفتم و کشیدمش توی اب گفت وایی تهیونگ بعد سریع بغلم کرد و پاهاشو دورم حلقه کرد منم سفت گرفتمش گفتم اروم هیچی نیست ابه دیگه گفت من که گفتم شنا بلد نیستم مگه کرم داری گفتم بله از بازوهاش گرفتم پاهاشو گذاشت روی زمین گفتم ببین هیچی نیست گفت اره مثل اینکه حق با توعه بعد ولش کردم که گفت تهیونگ من نمیتونم گفتم میتونی اروم بیا سمتم دستشو گرفتم و کشیدمش خورشید هم داشت غروب میکرد خیلی خوشگل بود باد خورد به موهاش لبخندی زد که قلبمش براش رفت همونجا سریع لبمو گذاشتم روی لبش
+تعجب کردم ولی همکاری کردم بعد از 1 مین ازم جدا شد گفتم چرا یهویی میبوسی گفت اخه خیلی قشنگ شده بودی لبخند خندیدم
10 مین بعد
+از استخر رفتیم بیرون حوله رو برداشتم و پاهامو خشک کردم
4 ساعت بعد
+شامو درست کردم گفتم تهیونگاااا بیا شام حاضره جوری که بشنوه گفت اومدممم جوری که بشنوه اومد داخل اشپزخونه گفت اخیش چقدر خوبه فقط واسه من غذا درست میکنی لبخند گفتم بیا بشین
2 هفته بعد
۴.۱k
۲۸ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.