ویو ات
ویو ات
دسا یونگی رو گرفتم و رفتم پایین که کوک منو با یونگی دید
ویو کوک
داشتم با هایون به مهمون ها سلام میکردیم که دیدم ات و یونگی دست تو دست هم دارن میان پایین
خون جلو چشمم رو گرفت خواستم بدم جداشون کنم که هایون گفت ببین اگه بری جداشون کنی ات زنده نمیمونه همینجا میکشمش
کوک = لعنتی
یونگی و ات داشتن همو بغل میکردن خیلی داشتم حرس میخوردم تا اینکه مهمونی تموم شد و رفتم خونه
ویو ات
سعی کردم به کوک بی محلی کنم بعد مدت ها مهمونی تموم شد
باند شدم و از یونگی خداحافظی کردم و رفتم خونه
دیدم کوک رو کاناپه نشسته
کوک = کجا بودی
ات = مهمونی
کوک = اون پسره کی بود دیگه چرا تو بغل هم بودین؟
ات = خب نظرت چیه تو اول بگی اونددختره کی بود هان واسه همین زود تر رفتی ؟ چرا ازم سو استفاده کردی منو واسه چی میخواستی وقتی با اون بودی ؟ ( گریه )
ویو کوک
با حرفاش ......
دسا یونگی رو گرفتم و رفتم پایین که کوک منو با یونگی دید
ویو کوک
داشتم با هایون به مهمون ها سلام میکردیم که دیدم ات و یونگی دست تو دست هم دارن میان پایین
خون جلو چشمم رو گرفت خواستم بدم جداشون کنم که هایون گفت ببین اگه بری جداشون کنی ات زنده نمیمونه همینجا میکشمش
کوک = لعنتی
یونگی و ات داشتن همو بغل میکردن خیلی داشتم حرس میخوردم تا اینکه مهمونی تموم شد و رفتم خونه
ویو ات
سعی کردم به کوک بی محلی کنم بعد مدت ها مهمونی تموم شد
باند شدم و از یونگی خداحافظی کردم و رفتم خونه
دیدم کوک رو کاناپه نشسته
کوک = کجا بودی
ات = مهمونی
کوک = اون پسره کی بود دیگه چرا تو بغل هم بودین؟
ات = خب نظرت چیه تو اول بگی اونددختره کی بود هان واسه همین زود تر رفتی ؟ چرا ازم سو استفاده کردی منو واسه چی میخواستی وقتی با اون بودی ؟ ( گریه )
ویو کوک
با حرفاش ......
۱.۵k
۱۴ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.