ₚ₄
ا/ت ویو:
رسیدم به اتاق پسر آخری با حرف های خانم گو لرزه به بدنم افتاد نفس عمیقی کشیدم و شروع کردم تقریبا همه امده بودن خونه ولی خانم گو گفت پسر آخری دیر میاد پس وقت داشتم اما پاهام خیلی درد میکرد و خون دست زخمم خشک شده بود ولی درد میکرد ناگهان چشمام سنگین شد
پرش زمانی*
ا/ت ویو :
وای من خوابیده بودم؟ خاک تو سرم پاشدم به ساعت نگاه کردم ۱۲:۳۰ بود و اتاق هنوز کامل تمیز نبود دستپاچه اتاقو تمیز کردم تا خواستم برم بیرون صدای پا امد سریع رفتم و تو کمد قایم شدم پسر آخری با یک خانم وارد اتاق شد فقط صداشو میشنیدم
زنه: اووو ته ته آروم تر
تهیونگ ویو:
واقعا خسته بودم ولی به دختره هرزه ی خانواده مین نیاز داشتم اگر دختر این خانواده نبود حتی بهش نگا هم نمیکردم
پرش به صبح*
تهیونگ ویو:
پاشدم دیدم نانا نیست خوشحال شدم رفتم سراغ کمد تا لباس هامو عوض کنم که دیدم یک خدمتکار توی کمد خوابیده خواستم عربده بزنم که دیدم قیافش آشناست بیشتر دقت کردم تا یادم امد دختره تو نمایشگاه دانشگاه بود اینجا چیکار میکرد؟ هه حتما میخواد به من نزدیک شه باز یک هرزه دیگه !
عصبانی تر شدم گفتم: تو از کی اینجایی به چه حقی تو اتاق من خوابیدی دختره ی هرزه؟(با داد)
ا/ت ویو:
با داد های یکی بیدار شدم پسر آخری کیم تهیونگ بود؟ داور مسابقه هنر باورم نشد که بهم گفت هرزه گفتم : من هرزه نیستم منو با دخترای دور و برتون اشتباه نگیرید اگر هم حرمتتون رو نگه میدارم به خاطر جایگاهتونه البته با چیز هایی که دیشب دیدم دیگه جایگاهی هم برام ندارید (با داد نسبتا اروم)
با خشم توی چشماش خیلی ترسیدم اما به رو نیاوردم که ناگهانی یقمو گرفت و جوری که نزدیک بود خفه شم و با صدا بلند گفت:خانممممم گوووووو
خانم گو خودشو با سرعت رسوند و نفس نفس زنان گفت:اق...ا ک....ک...اری دا...شت...ید؟
با لحن تمسخر آمیز گفت: از امروز این خدمتکار برده این خانوادس
بعدش یقمو ول کرد و از اتاق بیرون رفت
تهیونگ ویو:
تاحالا دختری با این لحن باهام حرف نزده بود مثلا میخواد با ای ادا ها به من نزدیک شه؟سوار ماشین شدم و به مخفیگاه جین رفتم اما خانم گو زنگ زد و گفت: آقا ا/ت....
عصبی گفتم : ا/ت چیییی؟
رسیدم به اتاق پسر آخری با حرف های خانم گو لرزه به بدنم افتاد نفس عمیقی کشیدم و شروع کردم تقریبا همه امده بودن خونه ولی خانم گو گفت پسر آخری دیر میاد پس وقت داشتم اما پاهام خیلی درد میکرد و خون دست زخمم خشک شده بود ولی درد میکرد ناگهان چشمام سنگین شد
پرش زمانی*
ا/ت ویو :
وای من خوابیده بودم؟ خاک تو سرم پاشدم به ساعت نگاه کردم ۱۲:۳۰ بود و اتاق هنوز کامل تمیز نبود دستپاچه اتاقو تمیز کردم تا خواستم برم بیرون صدای پا امد سریع رفتم و تو کمد قایم شدم پسر آخری با یک خانم وارد اتاق شد فقط صداشو میشنیدم
زنه: اووو ته ته آروم تر
تهیونگ ویو:
واقعا خسته بودم ولی به دختره هرزه ی خانواده مین نیاز داشتم اگر دختر این خانواده نبود حتی بهش نگا هم نمیکردم
پرش به صبح*
تهیونگ ویو:
پاشدم دیدم نانا نیست خوشحال شدم رفتم سراغ کمد تا لباس هامو عوض کنم که دیدم یک خدمتکار توی کمد خوابیده خواستم عربده بزنم که دیدم قیافش آشناست بیشتر دقت کردم تا یادم امد دختره تو نمایشگاه دانشگاه بود اینجا چیکار میکرد؟ هه حتما میخواد به من نزدیک شه باز یک هرزه دیگه !
عصبانی تر شدم گفتم: تو از کی اینجایی به چه حقی تو اتاق من خوابیدی دختره ی هرزه؟(با داد)
ا/ت ویو:
با داد های یکی بیدار شدم پسر آخری کیم تهیونگ بود؟ داور مسابقه هنر باورم نشد که بهم گفت هرزه گفتم : من هرزه نیستم منو با دخترای دور و برتون اشتباه نگیرید اگر هم حرمتتون رو نگه میدارم به خاطر جایگاهتونه البته با چیز هایی که دیشب دیدم دیگه جایگاهی هم برام ندارید (با داد نسبتا اروم)
با خشم توی چشماش خیلی ترسیدم اما به رو نیاوردم که ناگهانی یقمو گرفت و جوری که نزدیک بود خفه شم و با صدا بلند گفت:خانممممم گوووووو
خانم گو خودشو با سرعت رسوند و نفس نفس زنان گفت:اق...ا ک....ک...اری دا...شت...ید؟
با لحن تمسخر آمیز گفت: از امروز این خدمتکار برده این خانوادس
بعدش یقمو ول کرد و از اتاق بیرون رفت
تهیونگ ویو:
تاحالا دختری با این لحن باهام حرف نزده بود مثلا میخواد با ای ادا ها به من نزدیک شه؟سوار ماشین شدم و به مخفیگاه جین رفتم اما خانم گو زنگ زد و گفت: آقا ا/ت....
عصبی گفتم : ا/ت چیییی؟
۴.۹k
۲۶ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.