رز سفید p38
۲۳ سال بعد...
فیلیکس که بزرگ شده بود...
دایانا هم که دختر جیمین و مانلی بود...
و تصمیم گرفتیم که بچه هامون تک فرزند بمونن.... و دیگه بچه نیاریم...
امشب منو جونگکوک و جیمین و مانلی و خانم و آقای جئون به یه مهمونی دعوت شده بودیم....
کخ مهمونی مهمی هم بود
و قرار بود بچه ها بمونن خونه..
تو اتاق داشتیم با جونگکوک حاضر میشدیم که منم کامل حاضر شده بودم
_هیی زیاد خوشگل نکن....
+تو هم زیاد تیپ نزنیا...
_رژ تو کمرنگ تر کن...
+کوک کی به من نگاه میکنه !
من ۴۵ سالمه!
اومد جلو و منو چسبوند به دیوار....
_ولی واسه من همون جئون کارلای ۲۲ ساله ای.....
لباشو گذاشت رو لبامو و واسه دو دقیقه که داشت منو میبوسید...
@بابااا...
حداقل اینجا نه!
_ من داشتم رژ مامانتو کمرنگ تر میکردم....
+اتاق خودمونه ها اینجا!
جانم پسرم..... چی میخوای؟
هیچی میخواستم بگم زود تر برید...
عمو و زنعمو ۲۰ بار صداتون کردن....
فیلیکس که بزرگ شده بود...
دایانا هم که دختر جیمین و مانلی بود...
و تصمیم گرفتیم که بچه هامون تک فرزند بمونن.... و دیگه بچه نیاریم...
امشب منو جونگکوک و جیمین و مانلی و خانم و آقای جئون به یه مهمونی دعوت شده بودیم....
کخ مهمونی مهمی هم بود
و قرار بود بچه ها بمونن خونه..
تو اتاق داشتیم با جونگکوک حاضر میشدیم که منم کامل حاضر شده بودم
_هیی زیاد خوشگل نکن....
+تو هم زیاد تیپ نزنیا...
_رژ تو کمرنگ تر کن...
+کوک کی به من نگاه میکنه !
من ۴۵ سالمه!
اومد جلو و منو چسبوند به دیوار....
_ولی واسه من همون جئون کارلای ۲۲ ساله ای.....
لباشو گذاشت رو لبامو و واسه دو دقیقه که داشت منو میبوسید...
@بابااا...
حداقل اینجا نه!
_ من داشتم رژ مامانتو کمرنگ تر میکردم....
+اتاق خودمونه ها اینجا!
جانم پسرم..... چی میخوای؟
هیچی میخواستم بگم زود تر برید...
عمو و زنعمو ۲۰ بار صداتون کردن....
۲۴.۷k
۲۲ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.