دیگر از کوچه ی معشوقه ی خود رد نشوم
دیگر از کوچه ی معشوقه ی خود رد نشوم
هر چه آشفته شوم مثل خودش بد نشوم
من که با کوچه ی احساس خودم درگیرم
قصد دارم وسط کوچه ی خود سد نشوم
کاش دستم برسد تا لب گیسوی شما
گرچه با قامت رعنای تو هم قد نشوم
جزر چشمان تو در خاطر من غوغا کرد
ترسم آنست که در جزر دلت مد نشوم
نود و نه شدم از نمره ی عشقت خاتون!
به گمانم ندهی نمره و من صد نشوم
عاشقی واله و افسرده و ویرانم کرد
قول دادم به خودم تا که در این حد نشوم
دلم افتاد در آن کوچه و بیدل شده ام
باید از کوچه معشوقه ی خود...! رد نشوم!
هر چه آشفته شوم مثل خودش بد نشوم
من که با کوچه ی احساس خودم درگیرم
قصد دارم وسط کوچه ی خود سد نشوم
کاش دستم برسد تا لب گیسوی شما
گرچه با قامت رعنای تو هم قد نشوم
جزر چشمان تو در خاطر من غوغا کرد
ترسم آنست که در جزر دلت مد نشوم
نود و نه شدم از نمره ی عشقت خاتون!
به گمانم ندهی نمره و من صد نشوم
عاشقی واله و افسرده و ویرانم کرد
قول دادم به خودم تا که در این حد نشوم
دلم افتاد در آن کوچه و بیدل شده ام
باید از کوچه معشوقه ی خود...! رد نشوم!
۷۱۱
۱۲ تیر ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.