جرات یا حقیقت پارت ۷
که دیدم میاست......فقط همینو کم داشتم......
گفتم.....
ا/ت : بله....
میا : یا پارک ا/ت برای چی انقدر دورو بر تهیونگ اوپا میپلکی......
ا/ت : به تو ربطی داره.....
میا : معلومه که ربط داره من دوست دخترشم......
ا/ت : که اینطور..... واقعا فک نمیکردم کیم تهیونگ بزرگ سلیقش انقدر بد باشه.......
میا : دختره ی هرزه......
بعد از این حرفش شروع به کشیدن موهام کرد که.....
از زبان تهیونگ :
همونطور که داشتیم با بچه ها راه میرفتیم دیدیم بچه های زیادی جلوی سالن غذا خوری تجمع کردن .....میخواستم بیخیال به راهم ادامه بدم که با حرفی که کوک زد سرجام ایستادم......
کوک : هی نگاه کنین اون ا/ت نیست....
جیهوپ : آره.....مثله اینکه خودشه......
کوک : انگار داره با میا دعوا میکنه......
تهیونگ : خب این الان چه ربطی به ما داره........
شوگا دستشو روی شونم گذاشتو گفت.....
شوگا: بهتر نیست از این فرصت استفاده کنی......
تازه یاد شرطی که با شوگا گذاشتم افتادم......کلافه سری تکون دادمو به سمت سالن حرکت کردیم.......
قبل از اینکه به خوام برم تو و کاری بکنم مکالمشون شروع شد......
میا : یا پارک ا/ت برای چی انقدر دورو بر تهیونگ اوپا میپلکی......
ا/ت : به تو ربطی داره.....
میا : معلومه که ربط داره من دوست دخترشم......
خدایی این با چه اعتماد بنفس داره میگه دوست دختره منه.......حتی اگه یه روزی تنها آدم های روی زمین منو اون بودیم حاضرم خودمو بکشم ولی این دوست دختره من نشه.......
با حرفی که ا/ت زد خنده ی ریزی کردم..... میخواستم ببینم این دعوا قراره به کجا ختم بشه........
ا/ت : که اینطور.....واقعا فک نمیکردم کیم تهیونگ بزرگ سلیقش انقدر بد باشه.......
میا : دختره ی هرزه......
بعد از این حرف شروع به کشیدن موهاش کرد......میخواستم برم یه خودی نشون بدم که.....
از زبان ا/ت :
بعد از چند ثانیه دستشو پیچوندمو با پام به ساق پاش ضربه زدم......محکم خورد روی زمینو از درد ناله میکرد.......دستشو بیشتر فشار دادم که از درد جیغ بلندی کشید........گفتم.....
ا/ت : بگو چی گفتی......
میا : ولمممم کنننننن ( با جیغ )
ا/ت : بت میگم تکرار کن بگو چی گفتی......
( آروم ولی عصبی گفت)
میا : دختره ی هرزه......
ا/ت : الان چی باید بگی.....
میا : ......... ( سکوت )
دستشو بیشتر فشار دادم که گفت......
میا : معذرت میخواممممم.......
بعد از زدن این حرف دستشو ول کردمو گفتم.......
ا/ت : تو کل این سال های دانشگاه اذیتم میکردی ولی هیچی بهت نمیگفتم......دفعه ی آخرت باشه که دورو برم میپلکی.....وگرنه مثل این دفعه انقدر ملایمت به خرج نمیدم.....
از سالن اومدم بیرون که......
گفتم.....
ا/ت : بله....
میا : یا پارک ا/ت برای چی انقدر دورو بر تهیونگ اوپا میپلکی......
ا/ت : به تو ربطی داره.....
میا : معلومه که ربط داره من دوست دخترشم......
ا/ت : که اینطور..... واقعا فک نمیکردم کیم تهیونگ بزرگ سلیقش انقدر بد باشه.......
میا : دختره ی هرزه......
بعد از این حرفش شروع به کشیدن موهام کرد که.....
از زبان تهیونگ :
همونطور که داشتیم با بچه ها راه میرفتیم دیدیم بچه های زیادی جلوی سالن غذا خوری تجمع کردن .....میخواستم بیخیال به راهم ادامه بدم که با حرفی که کوک زد سرجام ایستادم......
کوک : هی نگاه کنین اون ا/ت نیست....
جیهوپ : آره.....مثله اینکه خودشه......
کوک : انگار داره با میا دعوا میکنه......
تهیونگ : خب این الان چه ربطی به ما داره........
شوگا دستشو روی شونم گذاشتو گفت.....
شوگا: بهتر نیست از این فرصت استفاده کنی......
تازه یاد شرطی که با شوگا گذاشتم افتادم......کلافه سری تکون دادمو به سمت سالن حرکت کردیم.......
قبل از اینکه به خوام برم تو و کاری بکنم مکالمشون شروع شد......
میا : یا پارک ا/ت برای چی انقدر دورو بر تهیونگ اوپا میپلکی......
ا/ت : به تو ربطی داره.....
میا : معلومه که ربط داره من دوست دخترشم......
خدایی این با چه اعتماد بنفس داره میگه دوست دختره منه.......حتی اگه یه روزی تنها آدم های روی زمین منو اون بودیم حاضرم خودمو بکشم ولی این دوست دختره من نشه.......
با حرفی که ا/ت زد خنده ی ریزی کردم..... میخواستم ببینم این دعوا قراره به کجا ختم بشه........
ا/ت : که اینطور.....واقعا فک نمیکردم کیم تهیونگ بزرگ سلیقش انقدر بد باشه.......
میا : دختره ی هرزه......
بعد از این حرف شروع به کشیدن موهاش کرد......میخواستم برم یه خودی نشون بدم که.....
از زبان ا/ت :
بعد از چند ثانیه دستشو پیچوندمو با پام به ساق پاش ضربه زدم......محکم خورد روی زمینو از درد ناله میکرد.......دستشو بیشتر فشار دادم که از درد جیغ بلندی کشید........گفتم.....
ا/ت : بگو چی گفتی......
میا : ولمممم کنننننن ( با جیغ )
ا/ت : بت میگم تکرار کن بگو چی گفتی......
( آروم ولی عصبی گفت)
میا : دختره ی هرزه......
ا/ت : الان چی باید بگی.....
میا : ......... ( سکوت )
دستشو بیشتر فشار دادم که گفت......
میا : معذرت میخواممممم.......
بعد از زدن این حرف دستشو ول کردمو گفتم.......
ا/ت : تو کل این سال های دانشگاه اذیتم میکردی ولی هیچی بهت نمیگفتم......دفعه ی آخرت باشه که دورو برم میپلکی.....وگرنه مثل این دفعه انقدر ملایمت به خرج نمیدم.....
از سالن اومدم بیرون که......
۱۰۴.۶k
۱۳ مرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۴۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.