نخستین راهکار برپا شدن «تنددگرش (انقلاب) خویشفرمائی»
نخستین راهکار برپا شدن «تنددگرش (انقلاب) خویشفرمائی»
__________________________________________________________
نبود (فقدان) ترازش (تعادل) در پخش (توزیع) «دارائی ها» و «سرمایه ها» در هنگامهء «بهره کش سالاری» {برده دارسالاری ، رعیت دارسالاری ، مزدبگیردارسالاری (سرمایه داری)} ؛ نانیکبودشی های (ناسلامتی های) «روان» ، «تن» ، «اندیشه و شناخت» ، «کردار» و «زیست بوم (محیط زیست)» را بهمراه آورده است ؛ جوریکه امروزه این نانیکبودشی ها (ناسلامتی ها) ، ستاره گرد (سیارهء) زمین را به لبهء بیچارگی کشانده است ؛ با اینکه میدانیم ، در هنگامی که «خویشفرمائیگرائی» برپا (برقرار) بود ، مردم و «زیست بوم (محیط زیست)» ، از نیکبودش (سلامتی) بسیار بالائی برخوردار بوده اند .
از سوی دیگر ، همه می دانیم که «دارائی ها» و «سرمایه هائی» که در نزد «بهره کشان» ، انباشته شده اند ؛ نه از راه انجام دادن «کارهای آبرومندانه» از سوی آنها ، بلکه از راه های نادرست و نادادگرایانه (ناعادلانه) بدست آمده اند .
پس برای باززنده سازی (احیای) آن نیکبودش (سلامتی) هنگامهء «خویشفرمائیگرائی» ، باید نمودار دست چپ ، به نمودار دست راست دگرش یابد (تبدیل شود) ؛ و بواژگانی بهتر ، باید «دارائی ها» و «سرمایه های» «بهره کشان» ، میان «بهره دهندگان» یا همان مردم «بی دارائی» و «بی سرمایه» ، یا میان مردم «کم دارائی» و «کم سرمایه» پخش شود ، و دوباره «خویشفرمائیگرائی» برپا شود ؛ ولی این کار به این آسانی ها نیست .
این کار ، یا باید از «کشور آمریکا» آغاز شود ؛ و یا همگاهانه (بطور همزمان) از سوی دستکم (حداقل) هفتاد درصد کشورهای جهان بجز «کشور آمریکا» آغاز شود . اگر تنها یک کشور ، بخواهد «خویشفرمائیگرائی» را در سرزمین خود ، برپا کند ؛ با سخت ترین کیفر دهی ها از سوی «کشور آمریکا» ، روبرو خواهد شد ؛ که نداری (فقر) و بیچارگی را برای مردم آن کشور ببار خواهد آورد.
دشواری دیگری که بر سر راه به سرانجام رسیدن این کار هست ، اینستکه : این شایدگی (احتمال) هست که پس از پخش شدن «دارائی ها» و «سرمایه ها» ، مردم «سرمایه های» تازه بدست آورده را برای خوشگذرانی های خود ، هزینه کنند ؛ و نه برای فرآوری (تولید) کردن کالاها و یاری ها (خدمات) . برای گذر کردن از این دشواری ، باید «دارائی ها» و «سرمایه های» تازه پخش شده را برای چندین دهه ، «نافروختنی» کرد . به این مینو (معنی) که کسی نتواند این دارائی ها یا سرمایه ها را بفروشد و یا در راه خوشگذرانی ، هزینه کند . روش های دیگری هم برای این کار در دست هستند ؛ مانند اینکه:
پیش از پخش کردن «سرمایه ها» ، با راه انداختن یک دورهء آموزشی ، «سپاه نوخویشفرمایاران» را پدید آورد . هر «نوخویشفرمایار» باید پایش (کنترل) چند «نوخویشفرما» را بپذیرد ، و آنها را یاری کند تا بتوانند سودآورش (اقتصاد) خویشفرمائیگرایانهء خود را آغاز کنند و دنبال کنند . یادآوری میشود که در سال 1341 هجری خورشیدی ، محمدرضاشاه پهلوی ، به رعیت ها زمین داد ، و آنها را خویشفرما ساخت ؛ ولی چون آنها به فرمانبری از ارباب یا همان «رعیت دار» خو گرفته بودند ، نمیتوانستند در کار فرآوری (تولید) ، بر روی پاهای خودشان بیایستند ؛ پایابراین (بنابراین) ، زمینهایشان را میفروختند و به شهرها می آمدند ، تا بتوانند در بجاماندهء (باقیماندهء) عمرشان ، از خوبی های (مواهب) شهرها ، مانند «سینماها» ، «کاباره ها» ، «پارک ها» و .... بهره ببرند . برای پایان بخشیدن به این پدیده ، «سپاه ترویج و آبادانی» برپا شد ، و پس از آن ، این پدیدهء فروش زمین ها و کوچ کردن به شهرهای بزرگ از میان رفت . بجز پدید آوردن «سپاه نوخویشفرمایاران» ، یک راهکار دیگر اینستکه ، تا صد یا دویست سال ، دادآورد (حق) فروش «سرمایهء» ناپولی (غیر پولی) مانند زمین ، یا رسهء (سهام) کارخانه ، از نوخویشفرمایان گرفته شود ؛ و سرمایهء پولی با پایشی (کنترلی) ویژه به ایشان داده شود.
بیگمان (البته) بخش بسیار بسیار کوچکی از «دارائی ها» و «سرمایه های» «بهره کشان» ، از «کارهای آبرومندانه» خودشان بدست آمده اند ؛ ولی چون «سرمایه های» این «کارهای آبرومندانه» ، از راه نادرست و نادادگرایانه بدست آمده اند ، پس تنها میتوان دستبیش (حداکثر) ، بالاترین «دارائی» و «درآمد» یک خویشفرما را دادآورد (حق) «بهره کشان» دانست.
__________________________________________________________
نبود (فقدان) ترازش (تعادل) در پخش (توزیع) «دارائی ها» و «سرمایه ها» در هنگامهء «بهره کش سالاری» {برده دارسالاری ، رعیت دارسالاری ، مزدبگیردارسالاری (سرمایه داری)} ؛ نانیکبودشی های (ناسلامتی های) «روان» ، «تن» ، «اندیشه و شناخت» ، «کردار» و «زیست بوم (محیط زیست)» را بهمراه آورده است ؛ جوریکه امروزه این نانیکبودشی ها (ناسلامتی ها) ، ستاره گرد (سیارهء) زمین را به لبهء بیچارگی کشانده است ؛ با اینکه میدانیم ، در هنگامی که «خویشفرمائیگرائی» برپا (برقرار) بود ، مردم و «زیست بوم (محیط زیست)» ، از نیکبودش (سلامتی) بسیار بالائی برخوردار بوده اند .
از سوی دیگر ، همه می دانیم که «دارائی ها» و «سرمایه هائی» که در نزد «بهره کشان» ، انباشته شده اند ؛ نه از راه انجام دادن «کارهای آبرومندانه» از سوی آنها ، بلکه از راه های نادرست و نادادگرایانه (ناعادلانه) بدست آمده اند .
پس برای باززنده سازی (احیای) آن نیکبودش (سلامتی) هنگامهء «خویشفرمائیگرائی» ، باید نمودار دست چپ ، به نمودار دست راست دگرش یابد (تبدیل شود) ؛ و بواژگانی بهتر ، باید «دارائی ها» و «سرمایه های» «بهره کشان» ، میان «بهره دهندگان» یا همان مردم «بی دارائی» و «بی سرمایه» ، یا میان مردم «کم دارائی» و «کم سرمایه» پخش شود ، و دوباره «خویشفرمائیگرائی» برپا شود ؛ ولی این کار به این آسانی ها نیست .
این کار ، یا باید از «کشور آمریکا» آغاز شود ؛ و یا همگاهانه (بطور همزمان) از سوی دستکم (حداقل) هفتاد درصد کشورهای جهان بجز «کشور آمریکا» آغاز شود . اگر تنها یک کشور ، بخواهد «خویشفرمائیگرائی» را در سرزمین خود ، برپا کند ؛ با سخت ترین کیفر دهی ها از سوی «کشور آمریکا» ، روبرو خواهد شد ؛ که نداری (فقر) و بیچارگی را برای مردم آن کشور ببار خواهد آورد.
دشواری دیگری که بر سر راه به سرانجام رسیدن این کار هست ، اینستکه : این شایدگی (احتمال) هست که پس از پخش شدن «دارائی ها» و «سرمایه ها» ، مردم «سرمایه های» تازه بدست آورده را برای خوشگذرانی های خود ، هزینه کنند ؛ و نه برای فرآوری (تولید) کردن کالاها و یاری ها (خدمات) . برای گذر کردن از این دشواری ، باید «دارائی ها» و «سرمایه های» تازه پخش شده را برای چندین دهه ، «نافروختنی» کرد . به این مینو (معنی) که کسی نتواند این دارائی ها یا سرمایه ها را بفروشد و یا در راه خوشگذرانی ، هزینه کند . روش های دیگری هم برای این کار در دست هستند ؛ مانند اینکه:
پیش از پخش کردن «سرمایه ها» ، با راه انداختن یک دورهء آموزشی ، «سپاه نوخویشفرمایاران» را پدید آورد . هر «نوخویشفرمایار» باید پایش (کنترل) چند «نوخویشفرما» را بپذیرد ، و آنها را یاری کند تا بتوانند سودآورش (اقتصاد) خویشفرمائیگرایانهء خود را آغاز کنند و دنبال کنند . یادآوری میشود که در سال 1341 هجری خورشیدی ، محمدرضاشاه پهلوی ، به رعیت ها زمین داد ، و آنها را خویشفرما ساخت ؛ ولی چون آنها به فرمانبری از ارباب یا همان «رعیت دار» خو گرفته بودند ، نمیتوانستند در کار فرآوری (تولید) ، بر روی پاهای خودشان بیایستند ؛ پایابراین (بنابراین) ، زمینهایشان را میفروختند و به شهرها می آمدند ، تا بتوانند در بجاماندهء (باقیماندهء) عمرشان ، از خوبی های (مواهب) شهرها ، مانند «سینماها» ، «کاباره ها» ، «پارک ها» و .... بهره ببرند . برای پایان بخشیدن به این پدیده ، «سپاه ترویج و آبادانی» برپا شد ، و پس از آن ، این پدیدهء فروش زمین ها و کوچ کردن به شهرهای بزرگ از میان رفت . بجز پدید آوردن «سپاه نوخویشفرمایاران» ، یک راهکار دیگر اینستکه ، تا صد یا دویست سال ، دادآورد (حق) فروش «سرمایهء» ناپولی (غیر پولی) مانند زمین ، یا رسهء (سهام) کارخانه ، از نوخویشفرمایان گرفته شود ؛ و سرمایهء پولی با پایشی (کنترلی) ویژه به ایشان داده شود.
بیگمان (البته) بخش بسیار بسیار کوچکی از «دارائی ها» و «سرمایه های» «بهره کشان» ، از «کارهای آبرومندانه» خودشان بدست آمده اند ؛ ولی چون «سرمایه های» این «کارهای آبرومندانه» ، از راه نادرست و نادادگرایانه بدست آمده اند ، پس تنها میتوان دستبیش (حداکثر) ، بالاترین «دارائی» و «درآمد» یک خویشفرما را دادآورد (حق) «بهره کشان» دانست.
۶.۱k
۱۹ مهر ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.