black rose p 3
که یهو.....
(هیچی نشد مرض دارم🤣)
با چیزایی که شنیدم ، شک شدم....
اصلا فکرشم نمیکردم
🦋🦋🦋
ویو کوک:
داشتم تو راهرو راه میرفتم که یهو دیدم ات داری فالگوشی تهیونگو میکنه😑
سریع دویدم سمتش ....
ویو ات:
دیدم جونگ کوک سریع داره میاد سمتم، سریع رفتم اونو
دیدم جونگ کوک گفت: داشتی چیکار میکردی؟ ها؟
(بچه ها جونگ کوک رو کوک مینویسم)
ات: هیچی داشتم رد میشدم
کوک: عه؟ هر چی شنیدی همین الان بگو
ات: بخدا داشتم رد میشد
کوک: باشه تو راس میگی
کوک ویو: یهو دیدم ته تلفنش تموم شدو اومد سمت ما...
کوک: تهیونگ خوب شد اومدی این جِغِلِه(نمیدونم درست نوشتم یا نه😅) داش..
ات یهو میپره وسط حرفش
ات: ها ؟ جغله؟ مگ....
کوک دهنشو میگیره
حرف نزن بابا😒
تهیونگ: خوب اشکالی نداره اگه حرفانو شنیده، عوضش...
ات دست کوکو میزنه کنار: عوضش چی؟؟؟؟؟
تهیونگ: باید یه کاری برام بکنی که نادیده بگیرم...
ات: 😳😳😳
خ...خب ب....باید چیکار ک..کنم؟؟؟
تو بیا تا بهت بگم
شرط=۷تا لایک به نیت بنگتن🤣
۷کامنت
(هیچی نشد مرض دارم🤣)
با چیزایی که شنیدم ، شک شدم....
اصلا فکرشم نمیکردم
🦋🦋🦋
ویو کوک:
داشتم تو راهرو راه میرفتم که یهو دیدم ات داری فالگوشی تهیونگو میکنه😑
سریع دویدم سمتش ....
ویو ات:
دیدم جونگ کوک سریع داره میاد سمتم، سریع رفتم اونو
دیدم جونگ کوک گفت: داشتی چیکار میکردی؟ ها؟
(بچه ها جونگ کوک رو کوک مینویسم)
ات: هیچی داشتم رد میشدم
کوک: عه؟ هر چی شنیدی همین الان بگو
ات: بخدا داشتم رد میشد
کوک: باشه تو راس میگی
کوک ویو: یهو دیدم ته تلفنش تموم شدو اومد سمت ما...
کوک: تهیونگ خوب شد اومدی این جِغِلِه(نمیدونم درست نوشتم یا نه😅) داش..
ات یهو میپره وسط حرفش
ات: ها ؟ جغله؟ مگ....
کوک دهنشو میگیره
حرف نزن بابا😒
تهیونگ: خوب اشکالی نداره اگه حرفانو شنیده، عوضش...
ات دست کوکو میزنه کنار: عوضش چی؟؟؟؟؟
تهیونگ: باید یه کاری برام بکنی که نادیده بگیرم...
ات: 😳😳😳
خ...خب ب....باید چیکار ک..کنم؟؟؟
تو بیا تا بهت بگم
شرط=۷تا لایک به نیت بنگتن🤣
۷کامنت
۱۵.۱k
۰۵ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.