پرات ۵۴

پرات ۵۴

×ا.ت برو بالا
&ب.باشه

a.t
سریعاً رفتم بالا صدای ضربه هایی که بهم میزند می اومد و این من و اذیت میکرد. چون من و به یاد بچگی های خودم مینداخت!
(فلش بک )
از دید مادر آت
روی صورت دخترم جای سیلی هاشون قرمز و کبود بود.
مرقدش خون ریزی داشت و بدنش بخاطر کتک اون مرتیکه کبود شده بود.
پنج روز دخترم رو سپردم به یه نفر ببین چه بلایی سرش اورده.
¶هیچ وقت ازت نمی‌گذرم(رو به پرستار آت )
(پایان فلش بک)
اون بعد از تجاوزی که بهم داشت شروع کرده بود به ضربه زدن به بدنم و این برای دختری که تومور مغزی داره خوب نیست.
بلند شدم تا جلوشون رو بگیرم در و باز کردم وسط پله ها بودم که سرم گیج رفت و خون ریزی بینم شروع شد.
داشتم بی هوش میشدم .
تنها چیزی که به ذهنم رسید ،صدا زدن نامجون بود

&ن.نامجون(بلند)

namjoon
با صدای آت به سمتش برگشتم داشت بیهوش میشد .
تا حرکت کردم و خودم رو به پله ها رسوندن اون از پله ها به پایین پرت شده بود هم خون ریزی بینی 👃 داشت هم از سرش داشت خون می‌رفت .
براید استایل بغلش کردم و اونو بردم توی ماشین .
مایکل بخاطر شکی که بهش وارد شده بود خشکش زده بود .
لارا با پوزخند داشت به آت نگاه میکرد





این پارت بدون شرطه