برادر من
برادر من پارت ۱۳
با بچه ها تصمیم گرفتیم که بریم مسافرت
جیمین:من یه ویلا دارم داخل جنگل
شوگا:آره ،من یبار رفتم اونجا خیلی قشنگه
مینجی:نظرتون چیه بریم ؟
ا/ت:برای من فرقی نداره
تهیونگ:پس همه فردا ساعت هفت عمارت ما
مینجی:چرا همه بیاد بیایم اونجا
تهیونگ:چون همه باهم حرکت کنیم
سوار ماشینمون شدیم و به سمت عمارت حرکت کردیم
ویو تهیونگ*
انگار ا/ت خیلی خوشحال بود که داره میره مسافرت
تهیونگ:رسیدیممممم خونههههه
ا/ت:ارههههه
پیاده شدیم و رفتیم داخل خونه از پله ها بالا رفتیم
تهیونگ:میخوای کنار من بخوابی؟
ا/ت:باشع
رفتیم رو تخت و ا/ت رو بغل کردم بعد چند دقیقه دیدم که انگاری خوابه
منم چشام گرم شد و خوابید
...............
صبح ییدار شدم وسایل خودمو آماده کردم و گذاشتم داخل چمدون مدارک و شناسنامه .... هم برداشتم
همچی کامل بود به ساعت نگاه کردم ساعت 5:30 بود رفتم حموم بعد داشتم لباس میپوشیدم که دیدم ا/ت داره نگام میکنه تهیونگ : محو شدیااا
ا/ت:نه بابا
تهیونگ:آره تو راس میگی پاشو لباس بپوش باید بریم
ویو ا/ت*
پاشدم رفتم دستشوئی و لباسامو جمع کردم و خودمم یه لباس پوشیدم
ساعت 6:30 بود .
رفتیم پایین چمدون هارو گذاشتیم تو ماشین و منتظر بچه ها شدیم
.....................
با بچه ها تصمیم گرفتیم که بریم مسافرت
جیمین:من یه ویلا دارم داخل جنگل
شوگا:آره ،من یبار رفتم اونجا خیلی قشنگه
مینجی:نظرتون چیه بریم ؟
ا/ت:برای من فرقی نداره
تهیونگ:پس همه فردا ساعت هفت عمارت ما
مینجی:چرا همه بیاد بیایم اونجا
تهیونگ:چون همه باهم حرکت کنیم
سوار ماشینمون شدیم و به سمت عمارت حرکت کردیم
ویو تهیونگ*
انگار ا/ت خیلی خوشحال بود که داره میره مسافرت
تهیونگ:رسیدیممممم خونههههه
ا/ت:ارههههه
پیاده شدیم و رفتیم داخل خونه از پله ها بالا رفتیم
تهیونگ:میخوای کنار من بخوابی؟
ا/ت:باشع
رفتیم رو تخت و ا/ت رو بغل کردم بعد چند دقیقه دیدم که انگاری خوابه
منم چشام گرم شد و خوابید
...............
صبح ییدار شدم وسایل خودمو آماده کردم و گذاشتم داخل چمدون مدارک و شناسنامه .... هم برداشتم
همچی کامل بود به ساعت نگاه کردم ساعت 5:30 بود رفتم حموم بعد داشتم لباس میپوشیدم که دیدم ا/ت داره نگام میکنه تهیونگ : محو شدیااا
ا/ت:نه بابا
تهیونگ:آره تو راس میگی پاشو لباس بپوش باید بریم
ویو ا/ت*
پاشدم رفتم دستشوئی و لباسامو جمع کردم و خودمم یه لباس پوشیدم
ساعت 6:30 بود .
رفتیم پایین چمدون هارو گذاشتیم تو ماشین و منتظر بچه ها شدیم
.....................
۱۴.۹k
۲۱ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.