پارت ۸.....
×چرا..خب سوار چی بشیمم
+اممم ... ت بگو
×خب اوکی اممم....فیریزبی؟
+اوکی
....از زبان نویسنده....
اونا سوار شدن و منتظر حرکت موندن
ولی سورا بد جور ترسیده بوددد
+ش..شوگا این چقد بالا میره؟؟؟
×نمدونم..چرا..سورا نکنه میترسی؟
+واییی ارهههههه
×پس بیا دستمو بگیر
+هان؟
×دستم..دستمو بگیر
+ب..باشه
...فیریزبی حرکت کرد....
+عررر شوگااااا الان غش میکنمممممممم
×حیححح نمیری یهو من ب بیبیم نیاز دارم🔥
+ععععرررر اینطوری نگو الان همین جا از هات بودن زیادت غش میکنممممم
×چرا؟؟؟؟؟میخوام غش کنی بد گرل من😁🔥
+شوگااااااااااااااااااااااا
+باش دهنمو بستممم🔒
...تمامممم....
+وای داشتم اون بالا میمیردم😐
×اه منم ...سورا میگم فردا مدرسه داریمم؟؟؟؟
+اره.. عه راس میگی هاااا فردا مدرسسسسسهههه داریم بریم خونه تا بد بخت نشدیمممم
×اوکی بریممم
.....در خانه سورا....
+شب بخیررر
×گودنایتتت
..صبح..
+شوگا بلند شو بریمممم
×وای خوابم میادد
+اوک من رفتم
×باش باش امدم
...در مدرسه...
÷سلام سوراااااا
+عه سلام لیشا
÷سل...عه شوگا ؟ میگم شما باهم امدین؟
+اره چ طور؟ اهااان من ب ت نگفتم 🤦🏻♀
+منو شوگا با همیم
÷واتتتتتت... ب هر حال خواستم بگم دانش آموز انتقالی داریممم
×پسره؟
÷اره میگن خیلی جذاب و هاتههههه درحد ت
+هی هیچ کس ب انداره شوگا هاتی و جذابیت نداره
×حیحح..راس میگه از من جذاب تر؟!
÷داره میاد انگار بریم کلاس
×&+اوکی
...در کلاس...
استاد:سلام بچه ها امروز ی دانش اموز جدید داریم.. پسرم بیا تو لطفا
# چشم.. استاد
استاد:پسرم خودت رو معرفی کن لطفا
# چشم..سلام من جانگ هیون هستم امیدوارم دوستای خوبی بشیم
استاد: پسرم اونجا ی جای خالی حس اونجا بشین
# چشم
+استاد شروع کرد ب درس دادن و ماهم گوش میکردیم ولی واقعا پسره جذاب بود ولی ن ب انداره پیشیه من
...زنگ تفریح....
+پسره همش بهم نگاه میکرد نگاهی ک توش میشه هاتی یا سردی رو حس کرد ولی چرا؟
شوگا عصبی کنارم ایستاده بود و زل زده بود به پسره
# عااسلام من جانگ هیونم
+سلام
×سلام
# اممم چیزه ببخشید شما اسمتون چیه؟
+کی؟ من؟
# هیم
+سو..
×با اسمش چیکار داری؟
# همینطوری
+شوگا!!!
×بله خ؟
+ای خدااا.... چیزه اسم من سوراعه
# اهان اسم قشنگی داری
+مرسی.... شوگادستاش مشت شده بود و خیای عصبیییی
یهو دست منو گرف و دنبالش منو کشوند ی جای خلوت توی حیاط
×سورااااا
+هاننن بله
×چرا با اون پسره ی...... ی چیز میگمااااا چرا با اون پسره حرف میزنی؟؟؟؟؟؟.
+وا خ چ کار کنم؟
×باهاش حرف نزن
+وااا حالا بیا بریم حیاط
×اوک
+رفتم حیاط ک پسره امد سمتم و گف
# چیزه .. خواستم بگم ک توی کلاس پارتنر داری؟
+هی منظورت چیه؟
+یهو شوگا زد توی صورتش و میتوتم بگم از جنگ ایران و عراق هم بد تر بود
....در دفتر مدیر....
......
+اممم ... ت بگو
×خب اوکی اممم....فیریزبی؟
+اوکی
....از زبان نویسنده....
اونا سوار شدن و منتظر حرکت موندن
ولی سورا بد جور ترسیده بوددد
+ش..شوگا این چقد بالا میره؟؟؟
×نمدونم..چرا..سورا نکنه میترسی؟
+واییی ارهههههه
×پس بیا دستمو بگیر
+هان؟
×دستم..دستمو بگیر
+ب..باشه
...فیریزبی حرکت کرد....
+عررر شوگااااا الان غش میکنمممممممم
×حیححح نمیری یهو من ب بیبیم نیاز دارم🔥
+ععععرررر اینطوری نگو الان همین جا از هات بودن زیادت غش میکنممممم
×چرا؟؟؟؟؟میخوام غش کنی بد گرل من😁🔥
+شوگااااااااااااااااااااااا
+باش دهنمو بستممم🔒
...تمامممم....
+وای داشتم اون بالا میمیردم😐
×اه منم ...سورا میگم فردا مدرسه داریمم؟؟؟؟
+اره.. عه راس میگی هاااا فردا مدرسسسسسهههه داریم بریم خونه تا بد بخت نشدیمممم
×اوکی بریممم
.....در خانه سورا....
+شب بخیررر
×گودنایتتت
..صبح..
+شوگا بلند شو بریمممم
×وای خوابم میادد
+اوک من رفتم
×باش باش امدم
...در مدرسه...
÷سلام سوراااااا
+عه سلام لیشا
÷سل...عه شوگا ؟ میگم شما باهم امدین؟
+اره چ طور؟ اهااان من ب ت نگفتم 🤦🏻♀
+منو شوگا با همیم
÷واتتتتتت... ب هر حال خواستم بگم دانش آموز انتقالی داریممم
×پسره؟
÷اره میگن خیلی جذاب و هاتههههه درحد ت
+هی هیچ کس ب انداره شوگا هاتی و جذابیت نداره
×حیحح..راس میگه از من جذاب تر؟!
÷داره میاد انگار بریم کلاس
×&+اوکی
...در کلاس...
استاد:سلام بچه ها امروز ی دانش اموز جدید داریم.. پسرم بیا تو لطفا
# چشم.. استاد
استاد:پسرم خودت رو معرفی کن لطفا
# چشم..سلام من جانگ هیون هستم امیدوارم دوستای خوبی بشیم
استاد: پسرم اونجا ی جای خالی حس اونجا بشین
# چشم
+استاد شروع کرد ب درس دادن و ماهم گوش میکردیم ولی واقعا پسره جذاب بود ولی ن ب انداره پیشیه من
...زنگ تفریح....
+پسره همش بهم نگاه میکرد نگاهی ک توش میشه هاتی یا سردی رو حس کرد ولی چرا؟
شوگا عصبی کنارم ایستاده بود و زل زده بود به پسره
# عااسلام من جانگ هیونم
+سلام
×سلام
# اممم چیزه ببخشید شما اسمتون چیه؟
+کی؟ من؟
# هیم
+سو..
×با اسمش چیکار داری؟
# همینطوری
+شوگا!!!
×بله خ؟
+ای خدااا.... چیزه اسم من سوراعه
# اهان اسم قشنگی داری
+مرسی.... شوگادستاش مشت شده بود و خیای عصبیییی
یهو دست منو گرف و دنبالش منو کشوند ی جای خلوت توی حیاط
×سورااااا
+هاننن بله
×چرا با اون پسره ی...... ی چیز میگمااااا چرا با اون پسره حرف میزنی؟؟؟؟؟؟.
+وا خ چ کار کنم؟
×باهاش حرف نزن
+وااا حالا بیا بریم حیاط
×اوک
+رفتم حیاط ک پسره امد سمتم و گف
# چیزه .. خواستم بگم ک توی کلاس پارتنر داری؟
+هی منظورت چیه؟
+یهو شوگا زد توی صورتش و میتوتم بگم از جنگ ایران و عراق هم بد تر بود
....در دفتر مدیر....
......
۱۰.۰k
۱۳ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.