قلب بنفش 💜 part :۷
_واقعا!
+چطور مگه ؟
_خونه ی من چسبیده بهت
+عه(ذوق )
_اوم ،خب پس بیا بیا باهم بریم
+باشه
_چند ساله آرمی هستی ؟
+۵سال
_اوه
+اما خب بودم دیگه نیستم (ناراحت )
_چی !!چرا
+بخاطر....دلایلی که نمیتونم بگم
_من میتونم مشکلتو حل کنم
+اتفاقا فقط تو میتونی ...اما من اینو نمیخوام که بخاطر من اون کارو کنی
_برام مهم نیست بگو باید چیکار کنم
+ولش کن ،رسیدیم من دیگه برم
_فن ساین میای دیگه مگه نه ؟
+متاسفم 🥺
_اما.. (ا.ت رفت )
کوک ویو :
خیلی دوست داشتم بدونم چرا دیگه آرمی نیست آها فهمیدم ....
ا.ت ویو :
خیلی خوشحال بودم که دیدمش اما....ناراحت بودم از اینکه گفتم دیگه فنت نیستم ...
/اوه اومدی ..چته
+ماریا (گریه )
/چیشده ا.ت قربونت برم چرا گریه میکنی خواهر قشنگم
+تعریف کرد واسش .
/ناراحت نباش خره مگه خنگی کوک که ور دلته کی میدونه شایدم اونم تورو دوست داره آخه کدوم ایدلی شماره ی فنشو میخواد ...(صدای در اومد )
/باز میکنم(درو باز کرد که ...)
کوک ویو :
رفتم خونه به اعضا زنگ زدم گفتم اوناهم گفتن میخوان همه باهم بریم خونه ی ا.ت منم قبول کردم اعضا اومدن رفتیم نامی درو زد که دیدیم ماریا درو باز کرد
/وای ...دارم خواب میبینم ؟
یونگی :اجازه هست بیایم تو
/ب..بله
+ماریا کی..یا خدا !
نامجون .سلام
جیمین .واو کوک حق داشت..آخ چرا میزنی 😐 (کوک زد توی شکمش )
_همینجوری
+خب ...اینجا چه خبره من گیج شدم اااا
/خنگ بازی در نیار بخاطر تو اومدن دیگه کونی (آروم گفت )
+بفرمایید بشینید
نامی :خب دلیل اینکه ما اینجاییم اینه که میخوایم بدونیم چرا دیگه آرمی نیستی
+هرکس از آرمی بودن در میاد شما میرین خونش ؟
نامی .خب ...نه
_آم خب از اونجایی که باهم حرف زدیم دیدم حالت خوب نیست ترسیدم شاید من کاری کرده باشم که ناراحت شده باشی برای همین به هیونگام گفتم بیان ببینن مشکل چیه
+گفتم که ....
حمایت پلیز 🍷
+چطور مگه ؟
_خونه ی من چسبیده بهت
+عه(ذوق )
_اوم ،خب پس بیا بیا باهم بریم
+باشه
_چند ساله آرمی هستی ؟
+۵سال
_اوه
+اما خب بودم دیگه نیستم (ناراحت )
_چی !!چرا
+بخاطر....دلایلی که نمیتونم بگم
_من میتونم مشکلتو حل کنم
+اتفاقا فقط تو میتونی ...اما من اینو نمیخوام که بخاطر من اون کارو کنی
_برام مهم نیست بگو باید چیکار کنم
+ولش کن ،رسیدیم من دیگه برم
_فن ساین میای دیگه مگه نه ؟
+متاسفم 🥺
_اما.. (ا.ت رفت )
کوک ویو :
خیلی دوست داشتم بدونم چرا دیگه آرمی نیست آها فهمیدم ....
ا.ت ویو :
خیلی خوشحال بودم که دیدمش اما....ناراحت بودم از اینکه گفتم دیگه فنت نیستم ...
/اوه اومدی ..چته
+ماریا (گریه )
/چیشده ا.ت قربونت برم چرا گریه میکنی خواهر قشنگم
+تعریف کرد واسش .
/ناراحت نباش خره مگه خنگی کوک که ور دلته کی میدونه شایدم اونم تورو دوست داره آخه کدوم ایدلی شماره ی فنشو میخواد ...(صدای در اومد )
/باز میکنم(درو باز کرد که ...)
کوک ویو :
رفتم خونه به اعضا زنگ زدم گفتم اوناهم گفتن میخوان همه باهم بریم خونه ی ا.ت منم قبول کردم اعضا اومدن رفتیم نامی درو زد که دیدیم ماریا درو باز کرد
/وای ...دارم خواب میبینم ؟
یونگی :اجازه هست بیایم تو
/ب..بله
+ماریا کی..یا خدا !
نامجون .سلام
جیمین .واو کوک حق داشت..آخ چرا میزنی 😐 (کوک زد توی شکمش )
_همینجوری
+خب ...اینجا چه خبره من گیج شدم اااا
/خنگ بازی در نیار بخاطر تو اومدن دیگه کونی (آروم گفت )
+بفرمایید بشینید
نامی :خب دلیل اینکه ما اینجاییم اینه که میخوایم بدونیم چرا دیگه آرمی نیستی
+هرکس از آرمی بودن در میاد شما میرین خونش ؟
نامی .خب ...نه
_آم خب از اونجایی که باهم حرف زدیم دیدم حالت خوب نیست ترسیدم شاید من کاری کرده باشم که ناراحت شده باشی برای همین به هیونگام گفتم بیان ببینن مشکل چیه
+گفتم که ....
حمایت پلیز 🍷
۳۳.۷k
۱۱ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.