part29(psycho lover)
از زبان ا/ت
داشتم برای بار آخر یه نگاهی به اطراف مینداختم شاید چیزی از قلم افتاده باشه
نگاهمو به کارینا دادم و گفتم: همه چیز امادس؟
درحالی که آب دماغشو بالا می کشید با صدای گرفتش گفت: آره ...امادس
هردومون کلی گریه کرده بودیم ولی کارینا حتی بیشتر گریه کرده بود
چمدون هامون رو بردیم پایین و دادیم به جیمین
جونگ کوک هنوز توی اتاقش بود با یادآوری اتفاقی که توی اتاقش بینمون افتاد تا خودآگاه قطره اشکی همراه با لبخند از چشمم چکید
هنوز نرفته بودم دلم برای بغلش تنگ شده بود
تهیونگ رو بغل کردم و اونم گفت: ا/ت مراقب خودتون باشید تا جونگ کوک هم آروم و قرار بگیره
سرمو به نشونه تایید تکون دادم و گفتم: حتما
کارینا که خیلی به تهیونگ وابسته شده بود توی بغلش داشت گریه میکرد
برای بار آخر دلم خواست جونگ کوک رو ببینم
رفتم سمت اتاقش و در زدم اما جوابی نشنیدم برای همین درو باز کردم
رو به پنجره بزرگ اتاقش بود
جوری که متوجه نشه از پشت بغلش کردم
خواست که برگرده گفتم: برنگرد بزار همینطور بمونیم
اما کار خودشو کرد و دستام رو ازهم جدا کرد و برگشت سمتم
دستشو نوازش وار روی گونه هام می کشید
گفتم: جونگ کوک گفتی سعی می کنی زود کارتو بکنی
خندید و گفت: اوهوم...زود کارمو انجام میدم که برگردی پیشم دوباره
بغلش کردم که نفسشو کلافه بیرون داد و گفت: ا/ت لطفا مراقب خودت باش دیگه هم مریض نشو باشه؟؟تو حتی باید مراقب کارینا هم باشی
گفتم: خیالت راحت باشه مراقبت هر دوتامون هستم
دوتایی رفتیم پایین پیش بقیه
جونگ کوک دستشو گذاشت روی سر کارینا و گفت: دفعه بعدی که ببینمت باید ۲۰ سانت قد بکشی ها
هممون باهم خندیدیم
گویا جونگ کوک برای قد کشیدن کارینا تلاش زیادی کرده ولی هنوز روی ۱۵۰ مونده
جیمین اومد و گفت: چیشد پس ما منتظریم ها
من و کارینا خداحافظی کردیم
چقد دل کندن از جونگ کوک سخت بود
با جیمین رفتیم به فرودگاه
توی هواپیما هندزفری گذاشتم و آهنگ های پلی لیستمو پلی کردم و طولی نکشید که سیاهی مطلق
نمیدونم چرا اما هروقت آهنگ میزارم راحت تر خوابم می بره
داشتم برای بار آخر یه نگاهی به اطراف مینداختم شاید چیزی از قلم افتاده باشه
نگاهمو به کارینا دادم و گفتم: همه چیز امادس؟
درحالی که آب دماغشو بالا می کشید با صدای گرفتش گفت: آره ...امادس
هردومون کلی گریه کرده بودیم ولی کارینا حتی بیشتر گریه کرده بود
چمدون هامون رو بردیم پایین و دادیم به جیمین
جونگ کوک هنوز توی اتاقش بود با یادآوری اتفاقی که توی اتاقش بینمون افتاد تا خودآگاه قطره اشکی همراه با لبخند از چشمم چکید
هنوز نرفته بودم دلم برای بغلش تنگ شده بود
تهیونگ رو بغل کردم و اونم گفت: ا/ت مراقب خودتون باشید تا جونگ کوک هم آروم و قرار بگیره
سرمو به نشونه تایید تکون دادم و گفتم: حتما
کارینا که خیلی به تهیونگ وابسته شده بود توی بغلش داشت گریه میکرد
برای بار آخر دلم خواست جونگ کوک رو ببینم
رفتم سمت اتاقش و در زدم اما جوابی نشنیدم برای همین درو باز کردم
رو به پنجره بزرگ اتاقش بود
جوری که متوجه نشه از پشت بغلش کردم
خواست که برگرده گفتم: برنگرد بزار همینطور بمونیم
اما کار خودشو کرد و دستام رو ازهم جدا کرد و برگشت سمتم
دستشو نوازش وار روی گونه هام می کشید
گفتم: جونگ کوک گفتی سعی می کنی زود کارتو بکنی
خندید و گفت: اوهوم...زود کارمو انجام میدم که برگردی پیشم دوباره
بغلش کردم که نفسشو کلافه بیرون داد و گفت: ا/ت لطفا مراقب خودت باش دیگه هم مریض نشو باشه؟؟تو حتی باید مراقب کارینا هم باشی
گفتم: خیالت راحت باشه مراقبت هر دوتامون هستم
دوتایی رفتیم پایین پیش بقیه
جونگ کوک دستشو گذاشت روی سر کارینا و گفت: دفعه بعدی که ببینمت باید ۲۰ سانت قد بکشی ها
هممون باهم خندیدیم
گویا جونگ کوک برای قد کشیدن کارینا تلاش زیادی کرده ولی هنوز روی ۱۵۰ مونده
جیمین اومد و گفت: چیشد پس ما منتظریم ها
من و کارینا خداحافظی کردیم
چقد دل کندن از جونگ کوک سخت بود
با جیمین رفتیم به فرودگاه
توی هواپیما هندزفری گذاشتم و آهنگ های پلی لیستمو پلی کردم و طولی نکشید که سیاهی مطلق
نمیدونم چرا اما هروقت آهنگ میزارم راحت تر خوابم می بره
۱۶.۱k
۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.