پسر طلایی
پسر طلایی
پارت ۱۴
مرد : چی میگی مرد مسلمون داشتم با دوس دخترم تمرین میکردم برای بازیگری فرداش
کوک : خوب چیزه.....چیزی نیاز داشتید بگیدااا شربت آلبالویی چایی نمیدونم هرچی خواستید بگید همسایه هستیم
مرد: لطفا شربت پرتقال
کوک : شربت پرتقال را کامنت کنید
مرد : شربت پرتقال
کوک : کامنتا بسته شددد * میخنده فرار میکنه
ات و بورا: * فرار میکنن
مرد " * فش کششون میکنه
* ات و بورا کوک میرن تو خونه ی ات
ات: هوففف مرتیکه فک کرده....
کوک : چی شد؟
بورا: هویی چی میخواستی بگی
ات: دلقک از اینجا نرفته
بورا و کوک : 😐
ات: پشتم می سوزه بچه ها میخاره
کوک : ات ...ا...ت.....پشتت......
بورا: 😨
نویسنده:
https://wisgoon.com/ppokmkl
پارت ۱۴
مرد : چی میگی مرد مسلمون داشتم با دوس دخترم تمرین میکردم برای بازیگری فرداش
کوک : خوب چیزه.....چیزی نیاز داشتید بگیدااا شربت آلبالویی چایی نمیدونم هرچی خواستید بگید همسایه هستیم
مرد: لطفا شربت پرتقال
کوک : شربت پرتقال را کامنت کنید
مرد : شربت پرتقال
کوک : کامنتا بسته شددد * میخنده فرار میکنه
ات و بورا: * فرار میکنن
مرد " * فش کششون میکنه
* ات و بورا کوک میرن تو خونه ی ات
ات: هوففف مرتیکه فک کرده....
کوک : چی شد؟
بورا: هویی چی میخواستی بگی
ات: دلقک از اینجا نرفته
بورا و کوک : 😐
ات: پشتم می سوزه بچه ها میخاره
کوک : ات ...ا...ت.....پشتت......
بورا: 😨
نویسنده:
https://wisgoon.com/ppokmkl
۵.۰k
۰۷ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.