p4
♠وقتی هوشیار نبودی ♣
*ا/ت ویو
رفتم خونه و بدون اینکه لباسامو عوض کنم خوابیدم
*صبح
با صدای الارم گوشیم بیدار شدم
_هعی بازم یه روز کسل کننده
اومدم گوشیمو چک کنم که دیدم پیام اومده برام
+سلام ا/ت من جونگکوکم امروز وقت داری؟
نوشتم
_چطور؟
+میخواستم باهم بریم کافی شاپ دیشب وقت نشد باهم درست صحبت کنیم
_اوو باشه ادرس بفرست میام
_ولی ساعت ۷ به بعد باشه که کارم تموم شده باشه
+اوکیه ادرس اینه..... میبینمت
_میبینمت
_هوففف دیشب چیشد؟ خدا کنه کار احمقانه ای نکرده باشم
*(کردی خواهرم😂)
از رو تخت پاشدم دست و صورتمو شستم اومدم صبحانه خوردم و رفتم حاضر شم
حاضر شدمو رفتم سرکار
*ساعت ۶
دیدم ساعت ۶ شده و منم کارم تموم شد رفتم خونه تا برای قرار اماده شم
یه دامن مشکی با نیم تنه مشکی و یه رویه ی مشکی پوشیدم
راه افتادم
وقتی رسیدم جونگکوک هنوز نرسیده بود
منتظر موندم تا اینکه دیدم با کت و شلوار اومده
خدایااااا چرا این انقدر کراش شده دیشب دقت نکردم به قیافش
ادامه دارد...
شرطا:
۵ لایک
۵ کامنت✨
*ا/ت ویو
رفتم خونه و بدون اینکه لباسامو عوض کنم خوابیدم
*صبح
با صدای الارم گوشیم بیدار شدم
_هعی بازم یه روز کسل کننده
اومدم گوشیمو چک کنم که دیدم پیام اومده برام
+سلام ا/ت من جونگکوکم امروز وقت داری؟
نوشتم
_چطور؟
+میخواستم باهم بریم کافی شاپ دیشب وقت نشد باهم درست صحبت کنیم
_اوو باشه ادرس بفرست میام
_ولی ساعت ۷ به بعد باشه که کارم تموم شده باشه
+اوکیه ادرس اینه..... میبینمت
_میبینمت
_هوففف دیشب چیشد؟ خدا کنه کار احمقانه ای نکرده باشم
*(کردی خواهرم😂)
از رو تخت پاشدم دست و صورتمو شستم اومدم صبحانه خوردم و رفتم حاضر شم
حاضر شدمو رفتم سرکار
*ساعت ۶
دیدم ساعت ۶ شده و منم کارم تموم شد رفتم خونه تا برای قرار اماده شم
یه دامن مشکی با نیم تنه مشکی و یه رویه ی مشکی پوشیدم
راه افتادم
وقتی رسیدم جونگکوک هنوز نرسیده بود
منتظر موندم تا اینکه دیدم با کت و شلوار اومده
خدایااااا چرا این انقدر کراش شده دیشب دقت نکردم به قیافش
ادامه دارد...
شرطا:
۵ لایک
۵ کامنت✨
۶.۹k
۰۲ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.