پارت ۸
پارت ۸
آنها جلوی در خانه می ایستند
سوک جین قبل از اینکه وارد شوند می پرسد:"این پسره کیه؟"
جونگ کوک می گوید:"دختره"
تهیون هم محکم رون جونگ کوک را نیشگون می گیرد و می گوید:"خودم زبون دارم...من کیم تهیون هستم و وظیفه دارم..."
_تهیون دوباره شروع نکن...حد اقل جلوی در،باشه؟
سوک جین با تعجب می گوید:"باشه بیخیال،خوشبختم...بیاین داخل"
آنها وارد می شوند.
بوی خمیر نودل و کیمچی فضای خانه را پر کرده بود.
خانه ای شلوغ و پر از رنگ.خانه ای که شورِ زندگی در آن جریان داشت.
کف پوش چوبی...موبل های قرمز و نور نارنجی غروب،واقعا نمای خوبی داشت
پنج پسر درحال جنب و جوش بودند و سرو صدا زیاد بود.
_هیونگ!جورابام کجاس؟
_برو تو آشپزخونه رو نگاه کن...چرا نمی زارید بازیمو کنم؟
_تهیونگ شی!نیگاه،یه سانتی متر قد کشیدم!
_به چپم...
_بی ادب...هوسوک،نیگاه قد کشیدم!
_مبارکه!
صدای شکستن می آید و چهار پسر با بی حوصلگی داد می زنند:"نامجون!"
صدایی از حمام می آید و با نا امیدی می گوید:"سینک دستشویی رو شکستم!"
سوک جین داد می زند:"بچه ها مهمون داریم،یدقه آروم میشین؟"
هرچی می خواید گوش کنید... :|
آنها جلوی در خانه می ایستند
سوک جین قبل از اینکه وارد شوند می پرسد:"این پسره کیه؟"
جونگ کوک می گوید:"دختره"
تهیون هم محکم رون جونگ کوک را نیشگون می گیرد و می گوید:"خودم زبون دارم...من کیم تهیون هستم و وظیفه دارم..."
_تهیون دوباره شروع نکن...حد اقل جلوی در،باشه؟
سوک جین با تعجب می گوید:"باشه بیخیال،خوشبختم...بیاین داخل"
آنها وارد می شوند.
بوی خمیر نودل و کیمچی فضای خانه را پر کرده بود.
خانه ای شلوغ و پر از رنگ.خانه ای که شورِ زندگی در آن جریان داشت.
کف پوش چوبی...موبل های قرمز و نور نارنجی غروب،واقعا نمای خوبی داشت
پنج پسر درحال جنب و جوش بودند و سرو صدا زیاد بود.
_هیونگ!جورابام کجاس؟
_برو تو آشپزخونه رو نگاه کن...چرا نمی زارید بازیمو کنم؟
_تهیونگ شی!نیگاه،یه سانتی متر قد کشیدم!
_به چپم...
_بی ادب...هوسوک،نیگاه قد کشیدم!
_مبارکه!
صدای شکستن می آید و چهار پسر با بی حوصلگی داد می زنند:"نامجون!"
صدایی از حمام می آید و با نا امیدی می گوید:"سینک دستشویی رو شکستم!"
سوک جین داد می زند:"بچه ها مهمون داریم،یدقه آروم میشین؟"
هرچی می خواید گوش کنید... :|
۲.۵k
۲۳ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.