پشت صحنه
#پشت_صحنه
《پارت ۴》
فلیکس: شما دوتا چرا کنار نمیاین
دوتایی باهم جواب دادیم
انیتا،هیون؛ زومخه
هیون؛ هه همه دارن برام رگ میزنن بعد من رومخ؟
انیتا: من اون همه نیستم
جوابی نداد و منم عصبانی به بیرون زل زدم که دستی روی شونم گذاشته شد برگشتم و نگاه کردم به صاحب دست که سونگمین بود
متعجب پرسیدم: کی نشستی اینجا؟
خنده ریزی کرد
سونگمین: .. شاید وقتی که داشتین دعوا میکردین؟
انیتا: .. اه..خیلی رومخه
سونگمین: شما دوتا مثل تام و جری میمونینا
انیتا؛ از تام و جریم بدتریم..حالا* نگاهتو دادی به دستش* کاری داشتی باهام؟
دستشو برداشت و نگاهت کرد
سونگمین:..بعد از اجرا وقت داری؟
میخواستم جوابشوبدم که فلیکس خم شد ،روبه من نگاه کرد و جواب داد: مگه قرار نیست بعد اجرا با لینو و چان بریم تمرین اهنگ ...( یکی از اهنگ هارو که دوستش دارین رو تصور کنید) رو بکنیم انیتا؟
انیتا: راست میگی..یادم نبود..،ببخشید سونگی..فک نکنم
احساس کردم ناراحت شد ولی به روی خودش نیاورد لبخند زیبا و ارام بخشش رو برام زد و جواب داد: مشکلی نیست
لبخندی بهش زدم..
"بعد اجرا"
به سمت هانا رفتم و خودمو روی مبل انداختم
انیتا: همه جام درد میکنه واییی..
هانا؛ فقط دوتا از اجراها بودیما
انیتا: یادت باشه هوانگ هیونجین عوضی همش گفت فلان چیزو کنم فلان چیزو بخرم
خنده ای کرد
هانا؛ کم کم دارم بهتون شک میکنم
انیتا؛ گو خوردی
اومد و کنارم نشست
هانا: هی..
چشمامو بستم کم کم داشت خوابم میبرد که شخصی سمتم اومد
با بالا پایین شدن مبل بیدار شدم و به اطراف نگاه کردم هانا رفته بود و فلیکس همراه با دوتا قهوه داغ با لبخند بهم نگاه میکرد بلند شدم و زود به لب اومدم: اوه..فلیک..س
یگی از قهوه هارو جلو اورد منتظر بود بگیرمش از دستش گرفتم و ممنونی گفتم
فلیکس؛ بخورش خستگیتو درمیاره
قهوه رو توی هردو دستم گرفتم و لبخندی زدم
انیتا: ممنونم جوجه
فلیکس؛ جوجه؟
انیتا؛ اهوم..
فلیکس: لقب کیوتیه
خنده ریزی کردم
انیتا؛ هی .. خبر داری که لقبت از اول دبیو جوجست
لبخندی زد و به پشتش لم داد
فلیکس: درسته..اما از اینکه از طرف تو شنیدم کیوتش میکنه..
میتونستم که وضوح حس کنم که گونه هام سرخ شده و لبخندی زدم و ادامع قهوه رو خوردم
فلیکس: راستی..پسرا خسته بودن گفتن تمرین رو بزاریم یه روز دیگه مشکلی که نداری؟
انیتا: نه مشکلی نیست
با شنیدن صدای هیونجین دوتاتونم به عقب نگاه کردین
هیونجین: انیتا اگرستتتتت
انیتا: اه..باز چی میخواد ازم؟
به سمتمون با لبخند اومد و وسطمون نشست
انیتا: باز چیه؟
هیونجین: .. اوه..چقدر باهوشی فهمیدی که چیزی ازت میخوام
فلیکس؛ تو چجوری سرحالی؟
هیونجین:..هه..سرحالم چون..*نگاهشو داد به تو* قراره خانم اگرست ماساژم بده
انیتا: تنت میخاره نه؟! من عمرا بهت دست بزنم
هیونجین: بیخیال..میخواستی کراواتمو چسبی نمیکردی
انیتا: .. آیش خطاشد یکم کثیفش کردم جون به لبم کردی بعدشم سیر نشدنی؟ از صبح دارم هرکاری واست میکنم
هیونجین: فلیکس؟
فلیکس؛ بله
هیونجین: ۲۴ ساعت شده؟
نگاهی به ساعت انداخت
فلیکس: نه..هنوز ۴ ساعت مونده براش
با پوزخند برگشت و به من نگاه کرد
هیونجین؛ خب..یک و ربع ماساژم بدع،بعدش ببرم رستوران،بعدشم خوشحال میشم خونمو جمع و جور کنی
مشتی به بازوش کردم
انیتا؛ عمر دیگه ای نداری شاهزاده؟؟
《پارت ۴》
فلیکس: شما دوتا چرا کنار نمیاین
دوتایی باهم جواب دادیم
انیتا،هیون؛ زومخه
هیون؛ هه همه دارن برام رگ میزنن بعد من رومخ؟
انیتا: من اون همه نیستم
جوابی نداد و منم عصبانی به بیرون زل زدم که دستی روی شونم گذاشته شد برگشتم و نگاه کردم به صاحب دست که سونگمین بود
متعجب پرسیدم: کی نشستی اینجا؟
خنده ریزی کرد
سونگمین: .. شاید وقتی که داشتین دعوا میکردین؟
انیتا: .. اه..خیلی رومخه
سونگمین: شما دوتا مثل تام و جری میمونینا
انیتا؛ از تام و جریم بدتریم..حالا* نگاهتو دادی به دستش* کاری داشتی باهام؟
دستشو برداشت و نگاهت کرد
سونگمین:..بعد از اجرا وقت داری؟
میخواستم جوابشوبدم که فلیکس خم شد ،روبه من نگاه کرد و جواب داد: مگه قرار نیست بعد اجرا با لینو و چان بریم تمرین اهنگ ...( یکی از اهنگ هارو که دوستش دارین رو تصور کنید) رو بکنیم انیتا؟
انیتا: راست میگی..یادم نبود..،ببخشید سونگی..فک نکنم
احساس کردم ناراحت شد ولی به روی خودش نیاورد لبخند زیبا و ارام بخشش رو برام زد و جواب داد: مشکلی نیست
لبخندی بهش زدم..
"بعد اجرا"
به سمت هانا رفتم و خودمو روی مبل انداختم
انیتا: همه جام درد میکنه واییی..
هانا؛ فقط دوتا از اجراها بودیما
انیتا: یادت باشه هوانگ هیونجین عوضی همش گفت فلان چیزو کنم فلان چیزو بخرم
خنده ای کرد
هانا؛ کم کم دارم بهتون شک میکنم
انیتا؛ گو خوردی
اومد و کنارم نشست
هانا: هی..
چشمامو بستم کم کم داشت خوابم میبرد که شخصی سمتم اومد
با بالا پایین شدن مبل بیدار شدم و به اطراف نگاه کردم هانا رفته بود و فلیکس همراه با دوتا قهوه داغ با لبخند بهم نگاه میکرد بلند شدم و زود به لب اومدم: اوه..فلیک..س
یگی از قهوه هارو جلو اورد منتظر بود بگیرمش از دستش گرفتم و ممنونی گفتم
فلیکس؛ بخورش خستگیتو درمیاره
قهوه رو توی هردو دستم گرفتم و لبخندی زدم
انیتا: ممنونم جوجه
فلیکس؛ جوجه؟
انیتا؛ اهوم..
فلیکس: لقب کیوتیه
خنده ریزی کردم
انیتا؛ هی .. خبر داری که لقبت از اول دبیو جوجست
لبخندی زد و به پشتش لم داد
فلیکس: درسته..اما از اینکه از طرف تو شنیدم کیوتش میکنه..
میتونستم که وضوح حس کنم که گونه هام سرخ شده و لبخندی زدم و ادامع قهوه رو خوردم
فلیکس: راستی..پسرا خسته بودن گفتن تمرین رو بزاریم یه روز دیگه مشکلی که نداری؟
انیتا: نه مشکلی نیست
با شنیدن صدای هیونجین دوتاتونم به عقب نگاه کردین
هیونجین: انیتا اگرستتتتت
انیتا: اه..باز چی میخواد ازم؟
به سمتمون با لبخند اومد و وسطمون نشست
انیتا: باز چیه؟
هیونجین: .. اوه..چقدر باهوشی فهمیدی که چیزی ازت میخوام
فلیکس؛ تو چجوری سرحالی؟
هیونجین:..هه..سرحالم چون..*نگاهشو داد به تو* قراره خانم اگرست ماساژم بده
انیتا: تنت میخاره نه؟! من عمرا بهت دست بزنم
هیونجین: بیخیال..میخواستی کراواتمو چسبی نمیکردی
انیتا: .. آیش خطاشد یکم کثیفش کردم جون به لبم کردی بعدشم سیر نشدنی؟ از صبح دارم هرکاری واست میکنم
هیونجین: فلیکس؟
فلیکس؛ بله
هیونجین: ۲۴ ساعت شده؟
نگاهی به ساعت انداخت
فلیکس: نه..هنوز ۴ ساعت مونده براش
با پوزخند برگشت و به من نگاه کرد
هیونجین؛ خب..یک و ربع ماساژم بدع،بعدش ببرم رستوران،بعدشم خوشحال میشم خونمو جمع و جور کنی
مشتی به بازوش کردم
انیتا؛ عمر دیگه ای نداری شاهزاده؟؟
۸.۹k
۳۰ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.