چشمان اربابم
فیک جونگکوک
پارت:27(پارت پایانی)
یک ماه از اخرین روزی ک با جئون حرف میزد گذشته بود و الان توی دادگاه بودن برای طلاق
قاضی گفت که چرا درخاست طلاق دادین گفتم
-برای اینکه همسرم منو میزنه
تهیونگ ایستاد و گفت
×اقای قاضی من حتی یک بار هم دستم رو روی همسرم بلند نکردم
بعد از این حرف وکیلم گفت:
^ما مدرک هایی داریم که نشون میده موکل من مورد ضرب و شتم قرار میگرفته
قاضی مدرک هارو از دستش گرفتم و فلشی که مربوط به مدرک ها بود رو زد توی لپتاپش تا بیاد و ماهم داشتیم از توی اون مانیتور بزرگی که گذاشنه بود میدیم
فلش بک به اون روزی که با جئون صحبت کرد
تو باید چند تا دوربین توی خونه بزاری
-چرا
که هروقت دستش رو روت بلند کرد ازش فیلم بگیره و بتونی تویدادگاه علیهش استفاده کنی
-باشه
پایان فلش بک
وقتی ویدیو تموم کرد
^دیدین که موکل من درست میگفت و توی پرونده هایی که جلوتون هست هم نوشته شده و گواهی پزشکی هست که چند باری بخاطر این ضربه ها رفتند بیمارستان و بستری شدن
قاضی روبه وکیل تهیونگ گفت
~شما دفایی دارین
تهیونگ دیگه به وکیلش اجازه نداد که ادامه بده و قبول کرد که طلاق میگیره
وقتی قبول کرد برگشتم و به جونگکوک نگاه کردم لبخندی زد و برام اروم دست زد و لبخونی کرد براوو 🤌🏼
برگشتم سمت قاضی و اونم از هردو ما پرسید ک ایا میخایم طلاق بگیریم یا نه
و هر دوتامون با طلاق موافقت کردیم
از دادگاه که زدم بیرون جونگکوک رو دیدم که پسرم هم بغلشه رفتم سمتشون
کوک اروم گونه ام رو بوسید اما با صدایی جفتمون برگشتیم سمتشون
×تو اجازه نداری پسرم رو ببری
+پسرت!؟
اروم بچه رو دست من داد و رفت سمت کیم
برگه ای از جیبش در اورد و گفت
+منظورت از اینکه پسرته اینه ک پسر منه؟
کیم داشت از عصبانیت قرمز میشد حالا ک فهمیده بود بچه از کوکه داشت دیوونه میشد
×بلایی ب سرتون میارم ک...
که چی همین الان هم تمام داراییت مال منه
×چی
باید توی انتخاب افراد بیشتر دقت کنی
به پشت سرش نگاه کرد و گفت
×هوانگ؟(همون ادم تهیونگه)
هوانگ!؟
جونگکوک اینو ک شنید زد زیر خنده
یونگی از کی شدی هوانگ!؟
و دوباره خندید
کیم از عصبانیت داشت میلرزید و سریع اونجارو ترک کرد
جونگکوک هم گفت
یونگی اگر تو نبودی نمیدونم چی میشد واقعا ممنونم
.
.
از اون موقع دیگه کیم رو ندیدم کاملا از زندگیمون رفت
و الان فقط ما بودیم من
جونگکوک
و پسرمون
[پایان]
پارت:27(پارت پایانی)
یک ماه از اخرین روزی ک با جئون حرف میزد گذشته بود و الان توی دادگاه بودن برای طلاق
قاضی گفت که چرا درخاست طلاق دادین گفتم
-برای اینکه همسرم منو میزنه
تهیونگ ایستاد و گفت
×اقای قاضی من حتی یک بار هم دستم رو روی همسرم بلند نکردم
بعد از این حرف وکیلم گفت:
^ما مدرک هایی داریم که نشون میده موکل من مورد ضرب و شتم قرار میگرفته
قاضی مدرک هارو از دستش گرفتم و فلشی که مربوط به مدرک ها بود رو زد توی لپتاپش تا بیاد و ماهم داشتیم از توی اون مانیتور بزرگی که گذاشنه بود میدیم
فلش بک به اون روزی که با جئون صحبت کرد
تو باید چند تا دوربین توی خونه بزاری
-چرا
که هروقت دستش رو روت بلند کرد ازش فیلم بگیره و بتونی تویدادگاه علیهش استفاده کنی
-باشه
پایان فلش بک
وقتی ویدیو تموم کرد
^دیدین که موکل من درست میگفت و توی پرونده هایی که جلوتون هست هم نوشته شده و گواهی پزشکی هست که چند باری بخاطر این ضربه ها رفتند بیمارستان و بستری شدن
قاضی روبه وکیل تهیونگ گفت
~شما دفایی دارین
تهیونگ دیگه به وکیلش اجازه نداد که ادامه بده و قبول کرد که طلاق میگیره
وقتی قبول کرد برگشتم و به جونگکوک نگاه کردم لبخندی زد و برام اروم دست زد و لبخونی کرد براوو 🤌🏼
برگشتم سمت قاضی و اونم از هردو ما پرسید ک ایا میخایم طلاق بگیریم یا نه
و هر دوتامون با طلاق موافقت کردیم
از دادگاه که زدم بیرون جونگکوک رو دیدم که پسرم هم بغلشه رفتم سمتشون
کوک اروم گونه ام رو بوسید اما با صدایی جفتمون برگشتیم سمتشون
×تو اجازه نداری پسرم رو ببری
+پسرت!؟
اروم بچه رو دست من داد و رفت سمت کیم
برگه ای از جیبش در اورد و گفت
+منظورت از اینکه پسرته اینه ک پسر منه؟
کیم داشت از عصبانیت قرمز میشد حالا ک فهمیده بود بچه از کوکه داشت دیوونه میشد
×بلایی ب سرتون میارم ک...
که چی همین الان هم تمام داراییت مال منه
×چی
باید توی انتخاب افراد بیشتر دقت کنی
به پشت سرش نگاه کرد و گفت
×هوانگ؟(همون ادم تهیونگه)
هوانگ!؟
جونگکوک اینو ک شنید زد زیر خنده
یونگی از کی شدی هوانگ!؟
و دوباره خندید
کیم از عصبانیت داشت میلرزید و سریع اونجارو ترک کرد
جونگکوک هم گفت
یونگی اگر تو نبودی نمیدونم چی میشد واقعا ممنونم
.
.
از اون موقع دیگه کیم رو ندیدم کاملا از زندگیمون رفت
و الان فقط ما بودیم من
جونگکوک
و پسرمون
[پایان]
۳۶.۴k
۰۳ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.