خطای بارگذاری

نشستم توی بیمارستان و منتظرم یه ربع دیگه سرویس راه بیفته...
دوباره موقع ارسال یه پست با خطا روبه رو شدم...
همینطور که گشت میزدم توی ویسگون یه نکته منو متوجه خودش کرد... (گاهی نکته ها آدمو به خود میارن)
چندوقت پیش که بیمارستان عملا وارد فاز بحران شد اینکه به تک تک مراجعان توضیح بدیم که چرا جواب آزمایشاتشون طولانی تر از حالت نرمال شده و یا چرا از پاسخ دادن بهشون معذوریم واقعا سخت بود. یعنی زمانی که صرف جواب دادن به سوالات و شکایتها میشد میتونست صرف جلو بردن و تسریع کارشون بشه...
خود ما کلافه و درگیر بودیم و اینکه مخاطبانمون ما رو درک نمیکردند بیشتر اذیت میکرد...
گاهی ما آدما بیرون میدون نشستیم و دسترسی به متن روند یک پروسه کاری نداریم و بدون درک متقابل این موضوع مدام شکایت میکنیم و ایراد میگیریم...
وقتی من در زمینه کاری خودم توقع چنین درکی رو دارم چرا در زمینه هایی که خودم مراجع یا مصرف کننده یه کالا یا خدمات هستم دقیقا رفتار غلطی نشون میدم و در جایگاه طلبکار قرار میگیرم...
به نظرم گفتگو میتونه خیلی وقتا آدمها رو به درک متقابل برسونه اما اگر کسی بهر دلیلی نتونست زمان برای گفتگو بگذاره ما بهتره کمی صبوری به خرج بدیم...