(وقتی تحریک میشه اما....) پارت ۲ (آخر )
#هان
#استری_کیدز
نفس عمیقی کشیدی
من.... پریودم
با گفتن این کلمه چشماش گشاد شد و سریع از روت بلند شد و کنارت نشست
_ چی؟...چرا زود تر نگفتی ؟
محض رضای خدا تو اصلا نمیزاشتی من دهنم و وا کنم آقای محترم
پوفی کشید
_ یااا...خب الان من چیکار کنم ؟
یعنی...خیلی وضعیتت خرابه؟...خیلی چیز شدی ؟
_ نه نه...ولش کن...تو دراز بکش...من خودم میدونم چیکار کنم
لبخند دلگرم کننده ای بهت زد که تو هم با خیال راحت دراز کشیدی و اونم از پشت تورو توی بغلش گرفت
_ ببخشید عزیزم...نباید اینقدر تند پیش میرفتم
خنده ای کردی
مهم نیست...
_ خب...حالا کی خوب میشی؟
کمی فکر کردی
اوممم...خب..حدود دو روز دیگه
پوزخندی زد
_ خوب پس...زیاد طول نمی کشه...
با شنیدن لحنش محکم به بازوش زدی که خندش گرفت
_ شوخی کردم عزیزم..تو بخواب
پوفی کشیدی و خودت رو بیشتر توی بغلش جا کردی و آروم...آروم...همینطور که شروع کرد برات آواز خوندن..به خواب رفتی
#استری_کیدز
نفس عمیقی کشیدی
من.... پریودم
با گفتن این کلمه چشماش گشاد شد و سریع از روت بلند شد و کنارت نشست
_ چی؟...چرا زود تر نگفتی ؟
محض رضای خدا تو اصلا نمیزاشتی من دهنم و وا کنم آقای محترم
پوفی کشید
_ یااا...خب الان من چیکار کنم ؟
یعنی...خیلی وضعیتت خرابه؟...خیلی چیز شدی ؟
_ نه نه...ولش کن...تو دراز بکش...من خودم میدونم چیکار کنم
لبخند دلگرم کننده ای بهت زد که تو هم با خیال راحت دراز کشیدی و اونم از پشت تورو توی بغلش گرفت
_ ببخشید عزیزم...نباید اینقدر تند پیش میرفتم
خنده ای کردی
مهم نیست...
_ خب...حالا کی خوب میشی؟
کمی فکر کردی
اوممم...خب..حدود دو روز دیگه
پوزخندی زد
_ خوب پس...زیاد طول نمی کشه...
با شنیدن لحنش محکم به بازوش زدی که خندش گرفت
_ شوخی کردم عزیزم..تو بخواب
پوفی کشیدی و خودت رو بیشتر توی بغلش جا کردی و آروم...آروم...همینطور که شروع کرد برات آواز خوندن..به خواب رفتی
۱۲۳.۸k
۱۹ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.