وقتی پزیودی و اون ...
وقتی پزیودی و اون ...
#لینو #استری_کیدز #درخواستی
برای چندمین بار زیر دلت رو فشار دادی و پلک هات رو محکم روی هم گذاشته و فشار دادی..
از درد زیاد شکمت هیچکاری نمیتونستی بکنی
اما قرار نبود کل روز رو توی کاناپه بگذرونی،کار کزدن شاید ممکن بود به کل دردتو فراموش کنی و حسش نکنی
پتوی گرم و نرم رو از خودت دور کردی و از روی کاناپه بلند شدی کمی انگشتای دستت رو مالش دادی و به سمت آشپز خونه رفتی
گوشی ای که تو دستت بود ، رمزش رو باز کرده و به پلی لیست آهنگ هات رفتی
آهنگ مورد علاقتو پلی کردی و روی اپن گداشتی تا در کنار کار کردن به آهنگ هم گوش کنی .
شروع به تمیز کردن کابینت ، و کاشی های روی دیوار شدی
آهنگو زیر لب زمزمه میکردیُ بعضی وقت ها هم میرقصیدی
کاملا درد شکمت یاددت رفته بود و سخت مشغول تمیز کاری بودی
درحال پاک کردن آخرین لیوان بودی که دست هایی دور کمر و شکمت خلقه شد که باعث صد " هینی " بکشی !
با صدای مردونه و جذابش حرف زد
_ نترس منم
با شنیدن صدای آشنایی سرت رو برگردوندی که سرشو کداشت رو شونه ات
لبخندی زدی
= کی اومدی؟
_ همین جند دقیقه ای که گذشت
لیوان رو روی آب چکان گذاشتی و برگشتی آنا هنوزم حلقه دستاش دورت بود و محکم تر شد
= ام..شام شاید ممکنه یکم دیر حاضر بشه
قیافش رو اسوالی الکی کرد
_منظورت چیه که دیر حاضر میشه؟ شامم که جلومه
یکی از ابرو هاتو بالا دادی
= جلوت؟ * به دور و بر نگاه کردی * ینی چی ؟
خنده ای کرد و با نیشخند شیطونی گفت
_ الان نشونت میدم بیب !
حلقه دستاش شل شد و بعد از کمرت تا پایین باس*نت کشید ، دستاش رو گذاشت زیر باس*نت و بلندت کرد
از گردنش گرفتی تا نیوفتی
= لینویاااا
_ هیس
لباش رو روی لبات قفل کرد ، شروع به خیس بوسیدن لب هات شد ، گاز های کوجیکی ازش میگرفت و در کنار اون بیشتر باس*نتو فشار میداد !
جوری میبوسیدت که انگار سالها و سالها تشنه لبات بود !
شروع به راه رفتن کرد در همین حین هم داشت لب هات رو شکار میکرد
یکی یکی از پله ها بالا رفت و به اتاق خواب رسید
روی تخت قرارت داد اما بوسه هیچ پایانی نداشت
هنگامی که داشت به خوبی لب هات رو مک میزد ، دستش رو روی شلوارکت گداشت و درش آورد
قبل از اینکه شلوار خودشم دربیاره باید بهش میگفتی که پریودی
دست از بوسه برداشت و دستش رو برد به سمت زیپ شلوارش از تحریکی زیاد چشم هاش رو بسته بود و بی صبرانه میخواست کار اصلی رو شروع بکنه
بدون هیچ تردیدی زود گفتی
= من..من .. پریودم..
با شنیدن کلمه ای که گفتی چشم هاش رو باز کرد و متعجب نگاهت کرد ..از خجالت به پایین نگاه کردی که سرش رو نزدیک آورد..
و پوزخند صداداری زد
_ خب که چی؟! تاحالا از پشت امتحان نکردیم درسته؟*نگاهشو داد به چشات* هم لذت میبریم هم تجربه جدیدی رو کشف میکنیم..!
چطورین؟🥹🦋
#لینو #استری_کیدز #درخواستی
برای چندمین بار زیر دلت رو فشار دادی و پلک هات رو محکم روی هم گذاشته و فشار دادی..
از درد زیاد شکمت هیچکاری نمیتونستی بکنی
اما قرار نبود کل روز رو توی کاناپه بگذرونی،کار کزدن شاید ممکن بود به کل دردتو فراموش کنی و حسش نکنی
پتوی گرم و نرم رو از خودت دور کردی و از روی کاناپه بلند شدی کمی انگشتای دستت رو مالش دادی و به سمت آشپز خونه رفتی
گوشی ای که تو دستت بود ، رمزش رو باز کرده و به پلی لیست آهنگ هات رفتی
آهنگ مورد علاقتو پلی کردی و روی اپن گداشتی تا در کنار کار کردن به آهنگ هم گوش کنی .
شروع به تمیز کردن کابینت ، و کاشی های روی دیوار شدی
آهنگو زیر لب زمزمه میکردیُ بعضی وقت ها هم میرقصیدی
کاملا درد شکمت یاددت رفته بود و سخت مشغول تمیز کاری بودی
درحال پاک کردن آخرین لیوان بودی که دست هایی دور کمر و شکمت خلقه شد که باعث صد " هینی " بکشی !
با صدای مردونه و جذابش حرف زد
_ نترس منم
با شنیدن صدای آشنایی سرت رو برگردوندی که سرشو کداشت رو شونه ات
لبخندی زدی
= کی اومدی؟
_ همین جند دقیقه ای که گذشت
لیوان رو روی آب چکان گذاشتی و برگشتی آنا هنوزم حلقه دستاش دورت بود و محکم تر شد
= ام..شام شاید ممکنه یکم دیر حاضر بشه
قیافش رو اسوالی الکی کرد
_منظورت چیه که دیر حاضر میشه؟ شامم که جلومه
یکی از ابرو هاتو بالا دادی
= جلوت؟ * به دور و بر نگاه کردی * ینی چی ؟
خنده ای کرد و با نیشخند شیطونی گفت
_ الان نشونت میدم بیب !
حلقه دستاش شل شد و بعد از کمرت تا پایین باس*نت کشید ، دستاش رو گذاشت زیر باس*نت و بلندت کرد
از گردنش گرفتی تا نیوفتی
= لینویاااا
_ هیس
لباش رو روی لبات قفل کرد ، شروع به خیس بوسیدن لب هات شد ، گاز های کوجیکی ازش میگرفت و در کنار اون بیشتر باس*نتو فشار میداد !
جوری میبوسیدت که انگار سالها و سالها تشنه لبات بود !
شروع به راه رفتن کرد در همین حین هم داشت لب هات رو شکار میکرد
یکی یکی از پله ها بالا رفت و به اتاق خواب رسید
روی تخت قرارت داد اما بوسه هیچ پایانی نداشت
هنگامی که داشت به خوبی لب هات رو مک میزد ، دستش رو روی شلوارکت گداشت و درش آورد
قبل از اینکه شلوار خودشم دربیاره باید بهش میگفتی که پریودی
دست از بوسه برداشت و دستش رو برد به سمت زیپ شلوارش از تحریکی زیاد چشم هاش رو بسته بود و بی صبرانه میخواست کار اصلی رو شروع بکنه
بدون هیچ تردیدی زود گفتی
= من..من .. پریودم..
با شنیدن کلمه ای که گفتی چشم هاش رو باز کرد و متعجب نگاهت کرد ..از خجالت به پایین نگاه کردی که سرش رو نزدیک آورد..
و پوزخند صداداری زد
_ خب که چی؟! تاحالا از پشت امتحان نکردیم درسته؟*نگاهشو داد به چشات* هم لذت میبریم هم تجربه جدیدی رو کشف میکنیم..!
چطورین؟🥹🦋
۳۲.۷k
۲۵ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.