نمیدونستیم داریم چیکار میکنیم که رفتیم اتاق تهیونگ چون دو
نمیدونستیم داریم چیکار میکنیم که رفتیم اتاق تهیونگ چون دوست و جیمین تو اتاق من بودن که یهو تهیونگ لبامو بوسید و همینجوری که داشت منو میبوسند منو انداخت روی تخت و همینجوری داشت بی وقفه منو میبوسید که یه دفعه ازم جدا شد و گفت
تهیونگ: چاگیا پاشو میخوام موهاتو ببافم
ا/ت : باشه
ویو ا/ت : تهیونگ موهام رو بافت و و بعدشم دراز کشید و گرفت بغلش و دوباره منو بوسید بعدش دیگه کم کم داشت میرفت سمت گردنم و همونجوری داشت گردنمون میبوسید که گوشیم زنگ خورد و تهیونگ نزاشت جواب بدم
تهیونگ: جواب نده ول کن با من خوش بگذرون
ا/ت : تهیونگ ممکنه مهم باشه
خلاصه بعد از کلی تلاش تونستم که گوشیم رو جواب بدم
ا/ت : الو..........
مادر ا/ت : دخترم کجایی
ا/ت : اتاقم مامان جون چیزی شده
مادر ا/ت : نه دخترم فردا زود بیدار شو قراره بریم خرید
تهیونگ که همینجوری داشت رو گردنم کیس مارک میزاشت یه دفعه لب پایینم رو گاز گرفت سعی کردم که ناله کنم
ا/ت : باشه مامان جونم شب بخیر
مادر ا/ت : شب بخیر دخترم
ا/ت : تهیونگ
تهیونگ: ها
ا/ت : به نظرم نگه داریم برای بعدا همسایه ها الان شاکی میشن
تهیونگ: چرا ؟
ا/ت : فهمیدم که تهیونگ ناراحت شد رفتم سمت تهیونگ و گردنش رو بوسیدم
تهیونگ: چی شد تو که میگفتی نگه داریم برای بعدا الان داری منو میبوسی ؟
ا/ت : چرا نمیتونم ؟
تهیونگ: نه من که چیزی نمیگم
ا/ت : تهیونگ منو آورد رو خودش و دوباره شروع کرد به بوسیدن لبام که دوباره لب پایینم رو گاز گرفت که باعث شد ناله کنم
ا/ت : اه
تهیونگ : دردت گرفت ؟
ا/ت : خب آره یه کم
تهیونگ جاهامون رو عوض کرد و اومد روی من وشروع کرد به بوسیدن گوشم
تهیونگ : میدونم که چقدر دوست داری گوشتو ببوسم
ا/ت : آره دوست دارم
تهیونگ یواش یواش رفت سمت گردنم و موهای بلند و بافته شدم رو باز کرد و من هم رفتم سمت دکمه های لباسش و لباسش رو در آوردم
تهیونگ : انگار تو بیشتر از من دلت میخواد
ا/ت : آره دلم میخوادت
تهیونگ هم لباس منو در آورد و........
ادامه دارد.....................
لایک ۷
کامنت ۷
حمایت کنید 🍒🍒🍒🍒🍒🍒🍒🍒
تهیونگ: چاگیا پاشو میخوام موهاتو ببافم
ا/ت : باشه
ویو ا/ت : تهیونگ موهام رو بافت و و بعدشم دراز کشید و گرفت بغلش و دوباره منو بوسید بعدش دیگه کم کم داشت میرفت سمت گردنم و همونجوری داشت گردنمون میبوسید که گوشیم زنگ خورد و تهیونگ نزاشت جواب بدم
تهیونگ: جواب نده ول کن با من خوش بگذرون
ا/ت : تهیونگ ممکنه مهم باشه
خلاصه بعد از کلی تلاش تونستم که گوشیم رو جواب بدم
ا/ت : الو..........
مادر ا/ت : دخترم کجایی
ا/ت : اتاقم مامان جون چیزی شده
مادر ا/ت : نه دخترم فردا زود بیدار شو قراره بریم خرید
تهیونگ که همینجوری داشت رو گردنم کیس مارک میزاشت یه دفعه لب پایینم رو گاز گرفت سعی کردم که ناله کنم
ا/ت : باشه مامان جونم شب بخیر
مادر ا/ت : شب بخیر دخترم
ا/ت : تهیونگ
تهیونگ: ها
ا/ت : به نظرم نگه داریم برای بعدا همسایه ها الان شاکی میشن
تهیونگ: چرا ؟
ا/ت : فهمیدم که تهیونگ ناراحت شد رفتم سمت تهیونگ و گردنش رو بوسیدم
تهیونگ: چی شد تو که میگفتی نگه داریم برای بعدا الان داری منو میبوسی ؟
ا/ت : چرا نمیتونم ؟
تهیونگ: نه من که چیزی نمیگم
ا/ت : تهیونگ منو آورد رو خودش و دوباره شروع کرد به بوسیدن لبام که دوباره لب پایینم رو گاز گرفت که باعث شد ناله کنم
ا/ت : اه
تهیونگ : دردت گرفت ؟
ا/ت : خب آره یه کم
تهیونگ جاهامون رو عوض کرد و اومد روی من وشروع کرد به بوسیدن گوشم
تهیونگ : میدونم که چقدر دوست داری گوشتو ببوسم
ا/ت : آره دوست دارم
تهیونگ یواش یواش رفت سمت گردنم و موهای بلند و بافته شدم رو باز کرد و من هم رفتم سمت دکمه های لباسش و لباسش رو در آوردم
تهیونگ : انگار تو بیشتر از من دلت میخواد
ا/ت : آره دلم میخوادت
تهیونگ هم لباس منو در آورد و........
ادامه دارد.....................
لایک ۷
کامنت ۷
حمایت کنید 🍒🍒🍒🍒🍒🍒🍒🍒
۲۳.۰k
۱۳ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.