مافیای خطرناک من (13)p
پارت 13 مافیای خطرناک من :
شوگا فک ا/ت را ول کرد و
شوگا : دستش را در جیبش گذاشت خیله خب هریچ حالا ولی دیگه نبینم پرو بازی دربیاری برای من حاضر جوابی نمیکنی فهمیدی ؟ (با سردی)
ا/ت: همان طور که با گریه روی تخت نشسته بودم گفتم : ببخشید (بغض)
شوگا : رفت پایین
ا/ت : تنها تو اتاقم موندم رفتم گوشه ای تخت و پامو بغل کردم سرم اروم روی زانوم گذاشتم و اروم اشک ریختم
ا/ت: زیر لب اروم با خودم میگفتم : ای کاش میمردم این چه زندگیه اخه هنوز ازدواج هم نکردیم چرا اینطوری میکنه ؟ ( گریه و بغض و صدای لرزان)
ا/ت: اروم به زخم روی دستم نگاه کردم ای کاش بیشترش کنم (گریه)
دیگه نمی خوام زنده بمونم از خودم متنفرم (بغض)
همین طور که توی این افکار بودم که نفهمیدم اروم سرم رو بالشت گذاشم خوابم برد
ویو به صبح
ویو اجوما : به طبقه بالا رفتم تا ا/ت رو صدا بزنم لنگ ظهر بود و هنوز خواب بود اگه شوگا بفهمه عصبی میشه
اجوما : در زدم ولی جواب نداد رفتم داخل روی تخت خواب بود چرا چشاش پف کرده ؟
رفتم کنارش و اروم بیدارش کردم
اجوما : ا/ت عزیزم بیدار شود وای چرا بیدار نمیشه
ا/ت : با سردردی و دگرگمی چشامو باز کردم اجوما رو دیدم
ا/ت : اجوما ( اروم و خابالود )
اجوما : عزیزم بیدار شو ظهره الاناست که شوگا بیاد اگه بیاد ببینه تا الان خواب بودی بد میشه (نگران(
ا/ت: اروم روی تخت نشستم به اجوما نگاه کردم
ا/ت: معذرت می خوام سعی می کنم زودتر بیدار شم ببخشید
اجوما : اشکال نداره برو کاراتو کن و بیا برای ناهار
ا/ت : نه من ناهار نمی خوام
اجوما : عزیزم قش می کنی درست نیست
ا/ت : نه من گشنم نیست
ناگهان شوگا وارد اتاق می شود
شوگا : به در تکیه داده و داره به ا/ت و اجوما نگاه می کنه
شوگا : دقیقا برای چی ناهار نمی خوای تا لنگ ظهر خوابیدنت به کنار چرا جیزی میل ندارید مادمازل چصو فیس ( با تیکه و سردی)
ا/ت: گشنم نیست باید دلیلی بیارم (اروم )
شوگا : از این حرف ا/ت خونش به جوش اومد
شوگا : اجوما برو بیرون (سرد )
اجوما : شوگا کاری به کارش نداشته باش یه چیزی گفت (نگارن)
شوگا : اجومااا کری نمی شنوی (با داد رو به روی اجوما اینو گفت)
ادامهههههههههه دارددددددددد...
شوگا فک ا/ت را ول کرد و
شوگا : دستش را در جیبش گذاشت خیله خب هریچ حالا ولی دیگه نبینم پرو بازی دربیاری برای من حاضر جوابی نمیکنی فهمیدی ؟ (با سردی)
ا/ت: همان طور که با گریه روی تخت نشسته بودم گفتم : ببخشید (بغض)
شوگا : رفت پایین
ا/ت : تنها تو اتاقم موندم رفتم گوشه ای تخت و پامو بغل کردم سرم اروم روی زانوم گذاشتم و اروم اشک ریختم
ا/ت: زیر لب اروم با خودم میگفتم : ای کاش میمردم این چه زندگیه اخه هنوز ازدواج هم نکردیم چرا اینطوری میکنه ؟ ( گریه و بغض و صدای لرزان)
ا/ت: اروم به زخم روی دستم نگاه کردم ای کاش بیشترش کنم (گریه)
دیگه نمی خوام زنده بمونم از خودم متنفرم (بغض)
همین طور که توی این افکار بودم که نفهمیدم اروم سرم رو بالشت گذاشم خوابم برد
ویو به صبح
ویو اجوما : به طبقه بالا رفتم تا ا/ت رو صدا بزنم لنگ ظهر بود و هنوز خواب بود اگه شوگا بفهمه عصبی میشه
اجوما : در زدم ولی جواب نداد رفتم داخل روی تخت خواب بود چرا چشاش پف کرده ؟
رفتم کنارش و اروم بیدارش کردم
اجوما : ا/ت عزیزم بیدار شود وای چرا بیدار نمیشه
ا/ت : با سردردی و دگرگمی چشامو باز کردم اجوما رو دیدم
ا/ت : اجوما ( اروم و خابالود )
اجوما : عزیزم بیدار شو ظهره الاناست که شوگا بیاد اگه بیاد ببینه تا الان خواب بودی بد میشه (نگران(
ا/ت: اروم روی تخت نشستم به اجوما نگاه کردم
ا/ت: معذرت می خوام سعی می کنم زودتر بیدار شم ببخشید
اجوما : اشکال نداره برو کاراتو کن و بیا برای ناهار
ا/ت : نه من ناهار نمی خوام
اجوما : عزیزم قش می کنی درست نیست
ا/ت : نه من گشنم نیست
ناگهان شوگا وارد اتاق می شود
شوگا : به در تکیه داده و داره به ا/ت و اجوما نگاه می کنه
شوگا : دقیقا برای چی ناهار نمی خوای تا لنگ ظهر خوابیدنت به کنار چرا جیزی میل ندارید مادمازل چصو فیس ( با تیکه و سردی)
ا/ت: گشنم نیست باید دلیلی بیارم (اروم )
شوگا : از این حرف ا/ت خونش به جوش اومد
شوگا : اجوما برو بیرون (سرد )
اجوما : شوگا کاری به کارش نداشته باش یه چیزی گفت (نگارن)
شوگا : اجومااا کری نمی شنوی (با داد رو به روی اجوما اینو گفت)
ادامهههههههههه دارددددددددد...
۱.۸k
۱۶ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.