پارت «6» دریای خاموش
پارت «6» دریای خاموش
می هو :فردا بیلیت دارم وتا خونه پیدا کنم رو سرت خراب میشم
صبح :
امروز قرار بود می هو از بوسان بیاد سؤل میخواستم اول یه سر برم شرکت
یه کت و شلوار خاکستری پوشیدم مو هام هم باز گذاشتم یه ارایش ملایم هم کردم راه افتادن سمت شرکت
وقتی رسیدم دیدم همه اعضای تیم دور هم جمع شدن دارن حرف میزنن
هه جین: اتفاقی افتاده
سردبیر لی :اومدی میگم تو دیشب باید قسمت 5 وبتون اقای پارک رو اپلود میکردی مگه نه
هه جین: بله ولی چی شده
تهیهکننده کیم :راستش این قسمت خیلی بد بود خیلی درهم برهم بود حتی طراحی ها هم کیفیت خوبی نداشتن
تهیهکننده چوی: خیلی از خواننده ها هم نظرات منفی و بد دادن
یونگ مین :تهیهکننده نام تازگیا اتفاقی برای نویسنده پارک نیفتاده
هه جین :راستش تازگیا نرفتم دیدنشون
سر دبیر لی :بهتر امروز یه سر بری دیدنشون
هه جین: بله پس من الان میرم خدافظ
همه :موفق باشی
یه تاکسی گرفتم تا سوار شدم می هو زنگ زد
می هو :هه جین من رسیدم کجایی
هه جین :میگم می هو ببخشید یه کاری برام پیش اومده من ادرس رو میفرستم برات میشه خودت بری
می هو :باشه اوکی برو به کارت برس
هه جین: ممنون شب میبینمت
رسیدم دم در خونه نویسنده پارک هرچی در میزدم درو باز نمیکرد بالاخره بعد 5 دقیقه باز کرد
سرو وضعش خیلی به هم ریخته و اشفته بود
خونشو که دیگه نگم اینگار بمب ترکیده بود
می هو :فردا بیلیت دارم وتا خونه پیدا کنم رو سرت خراب میشم
صبح :
امروز قرار بود می هو از بوسان بیاد سؤل میخواستم اول یه سر برم شرکت
یه کت و شلوار خاکستری پوشیدم مو هام هم باز گذاشتم یه ارایش ملایم هم کردم راه افتادن سمت شرکت
وقتی رسیدم دیدم همه اعضای تیم دور هم جمع شدن دارن حرف میزنن
هه جین: اتفاقی افتاده
سردبیر لی :اومدی میگم تو دیشب باید قسمت 5 وبتون اقای پارک رو اپلود میکردی مگه نه
هه جین: بله ولی چی شده
تهیهکننده کیم :راستش این قسمت خیلی بد بود خیلی درهم برهم بود حتی طراحی ها هم کیفیت خوبی نداشتن
تهیهکننده چوی: خیلی از خواننده ها هم نظرات منفی و بد دادن
یونگ مین :تهیهکننده نام تازگیا اتفاقی برای نویسنده پارک نیفتاده
هه جین :راستش تازگیا نرفتم دیدنشون
سر دبیر لی :بهتر امروز یه سر بری دیدنشون
هه جین: بله پس من الان میرم خدافظ
همه :موفق باشی
یه تاکسی گرفتم تا سوار شدم می هو زنگ زد
می هو :هه جین من رسیدم کجایی
هه جین :میگم می هو ببخشید یه کاری برام پیش اومده من ادرس رو میفرستم برات میشه خودت بری
می هو :باشه اوکی برو به کارت برس
هه جین: ممنون شب میبینمت
رسیدم دم در خونه نویسنده پارک هرچی در میزدم درو باز نمیکرد بالاخره بعد 5 دقیقه باز کرد
سرو وضعش خیلی به هم ریخته و اشفته بود
خونشو که دیگه نگم اینگار بمب ترکیده بود
۴۱.۲k
۱۸ آبان ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.