ادامه ی پارت 36 𝙍𝙤𝙨𝙖𝙡𝙞𝙣𝙚
.......................
+عه بچها داره میاد
هجین دستی به دامنش کشید
+هولم نکنید دارم میرم
همه رفتیم عقبوایسادیم ...
بعد از تصمیمای دیروزمون قرار شد هجین به یونا بگه
صداشونو نمیتونستم بشنوم
سورا اروم گفت:
+بنظرتون خرابکاری نمیکنه؟
_نه انگار بلده چیکار کنه
یهو یونا رفت تو اتاقش و هجین با لبخند پیروزمندانه ای اومد سمتمون
همه دوییدیم سمتش
_چیشد چیشد
+بهشگفتم قراره کارمندای شرکت واسه اقای جئون تولد بگیرن خوشحال میشیم شماهم بیاین اونم گفتش همه تدارکاش با من مهمونیم خونه خودم میگیریم...
سه تایی بغلش کردیم
با ذوق گفتم:
_خیلییییی خوشحالم هجیییینننننن
یه جی گفت:
+حالا دیگه وقت خریده... بریم بازار
سرمو تکون دادم و سه تایی رفتیم بازار
36
+عه بچها داره میاد
هجین دستی به دامنش کشید
+هولم نکنید دارم میرم
همه رفتیم عقبوایسادیم ...
بعد از تصمیمای دیروزمون قرار شد هجین به یونا بگه
صداشونو نمیتونستم بشنوم
سورا اروم گفت:
+بنظرتون خرابکاری نمیکنه؟
_نه انگار بلده چیکار کنه
یهو یونا رفت تو اتاقش و هجین با لبخند پیروزمندانه ای اومد سمتمون
همه دوییدیم سمتش
_چیشد چیشد
+بهشگفتم قراره کارمندای شرکت واسه اقای جئون تولد بگیرن خوشحال میشیم شماهم بیاین اونم گفتش همه تدارکاش با من مهمونیم خونه خودم میگیریم...
سه تایی بغلش کردیم
با ذوق گفتم:
_خیلییییی خوشحالم هجیییینننننن
یه جی گفت:
+حالا دیگه وقت خریده... بریم بازار
سرمو تکون دادم و سه تایی رفتیم بازار
36
۳.۰k
۲۶ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.