رمان دنیای من
#رمان #دنیای_من
پارت چهاردهم:
ارشام_دخترا برای شام چی درست میکنین؟
_خوشگلی یا مادرت دوست داره؟
ارشام_هردوش
_ما خوشگلی ای نمیبینیم در ضمن سوسکه از دیوار میره بالا گادرش میگه قربون دست و پا بلوریت برم
یعنی ضایع شدا
اریا_بدیم اینا غذا درست کنن که جوون مرگ شیم؟
آی از حرف حرصم گرفت
_درست میکنیم
ارشین_چی میگی تو؟
_من درست میکنم
بعدم پاهامو محکم کوبون زدم روی زمین و رفتم توی اشپرخونه
یه لازانیا درست کنم بهتون ندم حال کنید
سهیلا_میخوای چیکار کنی؟
_لازانیا۴
ترلان_بلدی؟
_پس چی فکر کردی؟
هیچی دیع هر چی دم دستم اومد داشتم ریختم توش
به لازانیای چندشم نگاه کردم
اوققققق
چقدر زشت بود
از هر طرفش یه چیز لیز میخورد
سهیلا دماغشو گرفت
ترلان_بچه ها میگم بیاین همش بزنیم
فکر بدیم نبود
مخلوط کن و اوردم و همرو باهم مخلوط کردم
شده بود عینهو اینکه کسی خورده باشه بالا اورده باشه
حالت تهوع بهم دست داد
سهیلا_بیاین بدیم پسرا به اسم یه غذای خارجی
همه موافقت کردیم
توی ۷ تا ظرف ریختم و بردم بیرون
هر یکی و جلوی یکی گذاشتم
سرکم براشون بردم
_اینم بزنید بهش خیلی خوشمزه میشه
برداشتن سرکرو توی ظرفاشون خال کردن
عجب خرایی
یه جورایی دلم برا سه کله پوک خودمون میسوخت اما حقتونه نوش جان کنید
همشون با ذوق به غذا میکردن
عجب خرایین خدایی
باهم یه قاشق برداشتنو توی دهنشون فرو بردن یهو همشون یه جا حمله ور شدن یکی دشویی یکی حموم یکی اشپزخونه یکی حیاط یکی روشویی......
عجب وضعی بود ما دخترام نشسته بودیم میخندیدیم
حقتونه
تازه اولشه
همشون برزخی به هم دیه نگاه میکردن
یهو ۷ جفت چشم زل زد ب من
فکر کنم فهمیدن کار منه
_نوش جان
یهو همشون یه چی ورداشتن و حمله ور شدن سمتم
با دیدین چیزایی که دستشون بودوحم گرفتم
وای مامان....
......
نظر بدین❤
پارت چهاردهم:
ارشام_دخترا برای شام چی درست میکنین؟
_خوشگلی یا مادرت دوست داره؟
ارشام_هردوش
_ما خوشگلی ای نمیبینیم در ضمن سوسکه از دیوار میره بالا گادرش میگه قربون دست و پا بلوریت برم
یعنی ضایع شدا
اریا_بدیم اینا غذا درست کنن که جوون مرگ شیم؟
آی از حرف حرصم گرفت
_درست میکنیم
ارشین_چی میگی تو؟
_من درست میکنم
بعدم پاهامو محکم کوبون زدم روی زمین و رفتم توی اشپرخونه
یه لازانیا درست کنم بهتون ندم حال کنید
سهیلا_میخوای چیکار کنی؟
_لازانیا۴
ترلان_بلدی؟
_پس چی فکر کردی؟
هیچی دیع هر چی دم دستم اومد داشتم ریختم توش
به لازانیای چندشم نگاه کردم
اوققققق
چقدر زشت بود
از هر طرفش یه چیز لیز میخورد
سهیلا دماغشو گرفت
ترلان_بچه ها میگم بیاین همش بزنیم
فکر بدیم نبود
مخلوط کن و اوردم و همرو باهم مخلوط کردم
شده بود عینهو اینکه کسی خورده باشه بالا اورده باشه
حالت تهوع بهم دست داد
سهیلا_بیاین بدیم پسرا به اسم یه غذای خارجی
همه موافقت کردیم
توی ۷ تا ظرف ریختم و بردم بیرون
هر یکی و جلوی یکی گذاشتم
سرکم براشون بردم
_اینم بزنید بهش خیلی خوشمزه میشه
برداشتن سرکرو توی ظرفاشون خال کردن
عجب خرایی
یه جورایی دلم برا سه کله پوک خودمون میسوخت اما حقتونه نوش جان کنید
همشون با ذوق به غذا میکردن
عجب خرایین خدایی
باهم یه قاشق برداشتنو توی دهنشون فرو بردن یهو همشون یه جا حمله ور شدن یکی دشویی یکی حموم یکی اشپزخونه یکی حیاط یکی روشویی......
عجب وضعی بود ما دخترام نشسته بودیم میخندیدیم
حقتونه
تازه اولشه
همشون برزخی به هم دیه نگاه میکردن
یهو ۷ جفت چشم زل زد ب من
فکر کنم فهمیدن کار منه
_نوش جان
یهو همشون یه چی ورداشتن و حمله ور شدن سمتم
با دیدین چیزایی که دستشون بودوحم گرفتم
وای مامان....
......
نظر بدین❤
۵.۳k
۰۲ اسفند ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.