b̶a̶d̶ b̶o̶y̶ p̶.t̶3
b̶a̶d̶ b̶o̶y̶ p̶.t̶3
پسر بد پ.ت³
_وا پس کجاست؟!
تق تق تق تق زینگ زینگ (صدای در)
(ویو ی ا.ت)
رفتم و درو باز کردم
(علامت۰جنی)
_به به سلام
۰وای سلام
_کجا بودی بچه دق کرد
۰بیرون بودم
_ها
۰اخه خواهر کوچولو چرا ترسیدی
÷چ....چون ط رفتی-گریه
۰هیش گریه نکن بیا بریم اتاق بازی کنیم
÷هق باشه هق
(ویو ی ا.ت)
رو کاناپه نشسته بودم حصلم سر رفته بود رفتم لباسم رو عوض کردم و خواستم برم بیرون که یهو شوکی جلوم ظاهر شد
(علامت ٫ شوکی)
_شوکی زهره ترکم کردی بیشعورررررر
٫بابا ا.ت آروم
_هف
٫ام اوت جایی می رفتی
_ام آره میخوام برم بیرون
٫بش بای
_بای
(ویو ی شوکی)
فردا تولده ا.ت اما امروز یه جشن بزرگ میگیرم و فردا یه جشن کوچیک ها فکر خوبیه برم به بقیه بگم
(ویو ی ا.ت)
رفتم بیرون نمد باید چیکار میکردم که یهو یه پسره جلوم ظاهر شد
(علامت ~ تهیونگ)
_س...سلام ت...تهیونگ
~ام سلام ا.ت چیکا میکنی
_ه...هیچی تهیونگ الکی اومدم بیرونننننن
~ها پس بیا باهم بریم بچرخیم
_ام باشع
(ویو ی ا.ت)
کلی چرخیدیم ساعت نزدیک ⁵ بود دیگه باید می رفتم خونه
_ام ام تهیونگ من باید برم خونه
~اک بیا من میبرمت
_ب...باشه
~بریم بیا ماشین اونجاست
_ها ماشین چقد نزدیکه
~ام آره
(ویو ی راوی)
ته ا.ت رو بر خونشون و خودش رفت خونش ا.ت رفت خونه سریع رفت ت اتاقش و یه دوش ۱۰ مینی گرفت و اومد موهاش رو خشک کرد و حالت داد یه لباس خوشگل پوشید چون شوکی بهش پیام داده بود ساعت ۷ مهمون دارن یه لباس خوب بپوشع و یه ارایش ملایم کرد و رفت بیرون ساعت ۶ و نیم بود
پرش زمانی
ساعت هفت شد رفتیم ت حیاط خونه خیلی خوشگل شده بود
یه کوچولو گذشت رفتیم ت خونه و کیم رو اوردن شمع ها رو فون کردم که برقا رفت.............
پسر بد پ.ت³
_وا پس کجاست؟!
تق تق تق تق زینگ زینگ (صدای در)
(ویو ی ا.ت)
رفتم و درو باز کردم
(علامت۰جنی)
_به به سلام
۰وای سلام
_کجا بودی بچه دق کرد
۰بیرون بودم
_ها
۰اخه خواهر کوچولو چرا ترسیدی
÷چ....چون ط رفتی-گریه
۰هیش گریه نکن بیا بریم اتاق بازی کنیم
÷هق باشه هق
(ویو ی ا.ت)
رو کاناپه نشسته بودم حصلم سر رفته بود رفتم لباسم رو عوض کردم و خواستم برم بیرون که یهو شوکی جلوم ظاهر شد
(علامت ٫ شوکی)
_شوکی زهره ترکم کردی بیشعورررررر
٫بابا ا.ت آروم
_هف
٫ام اوت جایی می رفتی
_ام آره میخوام برم بیرون
٫بش بای
_بای
(ویو ی شوکی)
فردا تولده ا.ت اما امروز یه جشن بزرگ میگیرم و فردا یه جشن کوچیک ها فکر خوبیه برم به بقیه بگم
(ویو ی ا.ت)
رفتم بیرون نمد باید چیکار میکردم که یهو یه پسره جلوم ظاهر شد
(علامت ~ تهیونگ)
_س...سلام ت...تهیونگ
~ام سلام ا.ت چیکا میکنی
_ه...هیچی تهیونگ الکی اومدم بیرونننننن
~ها پس بیا باهم بریم بچرخیم
_ام باشع
(ویو ی ا.ت)
کلی چرخیدیم ساعت نزدیک ⁵ بود دیگه باید می رفتم خونه
_ام ام تهیونگ من باید برم خونه
~اک بیا من میبرمت
_ب...باشه
~بریم بیا ماشین اونجاست
_ها ماشین چقد نزدیکه
~ام آره
(ویو ی راوی)
ته ا.ت رو بر خونشون و خودش رفت خونش ا.ت رفت خونه سریع رفت ت اتاقش و یه دوش ۱۰ مینی گرفت و اومد موهاش رو خشک کرد و حالت داد یه لباس خوشگل پوشید چون شوکی بهش پیام داده بود ساعت ۷ مهمون دارن یه لباس خوب بپوشع و یه ارایش ملایم کرد و رفت بیرون ساعت ۶ و نیم بود
پرش زمانی
ساعت هفت شد رفتیم ت حیاط خونه خیلی خوشگل شده بود
یه کوچولو گذشت رفتیم ت خونه و کیم رو اوردن شمع ها رو فون کردم که برقا رفت.............
۶۸.۹k
۱۲ آبان ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.