لینک سناریو پارت ده جادوی شکوه:
لینک سناریو پارت ده جادوی شکوه:
https://wisgoon.com/p/3FOZR4JJWJ/پارت10/
سناریو بانگو
جادوی شکوه
(پارت ده سناریو جادوی شکوه یومه چان از دید ریوشی)
دیشب که به خونه برگشتم ،خیلی حس خوبی بود ،و خوابیدمو آرامش گرفتم ،ولی واقعا خواب خوبی بود
(*در زدن)
-میساکی:اونی چانننن،برو درو باز کننن
-رفتم
-سلاممم،ریوشییی
-یا خدااا،ع..سلام دازای سان،با من کاری داری ؟
-عارع،برو آماده شو بیا ماموریت داریم،باید به یومه کمک کنیم ماموریتشو انجام بده،دلیل اوردن تورو نمیدونم ولی خب فکر اون عه دیگه باید بگم چشم
-باشه ،الان بر می گردم
-میساکییی،من رفتممم،مراقب خودت باششش
-بیا بریم تا یومه کلمونو نکندههه
-باشه باشهه
-------------------------------------
رسیدیم به جایی که یومه چان بود
-سلام ریوشی کون^^
-سلام یومه چان،دازای گفت باید تو ماموریت کمک کنم،منم پایم،حالا نقشه چیه؟
-خب حالا نقشه،من متوجه شدم توی مهمونی،دوتا سالن وجود داره،سالن زنا و سالن مردا،یکی از سالن ها رو به تو میسپرم،ریوشی،تو باید بدون اینکه کسی ببینه یا بفهمه همرو بکشی
(نکته:بعد از گرگ شدن ریوشی،قدرتش ارتقا پیدا کرد،به طوری که میتونست به اندازه ی 600 متر مربع اطرافش،طی یک بار فعال کردن قدرتش هر چقدر آدم رو میتونه بکشه یا صدمه بزنه*محدودیت نداره*)
-اوکی ،حله
اون یکی سالن برای اونا بود ،من عملا استرس داشتم،قدرتم به اندازه ی کافی قوی نبود که بتونم سیصد نفر رو یجا بکشم،ولی ،امیدوارم بتونم
خب ریوشی،دازای،سوالی؟ مشکلی؟ چیزی؟
-نه
-دارم ولی بعدا ازت میپرسم
رفتن*
بعد از اینکه یومه چان پارت 11 رو پست کنه،من هم پارت بعد این سناریو رو میزارم.🙃
https://wisgoon.com/p/3FOZR4JJWJ/پارت10/
سناریو بانگو
جادوی شکوه
(پارت ده سناریو جادوی شکوه یومه چان از دید ریوشی)
دیشب که به خونه برگشتم ،خیلی حس خوبی بود ،و خوابیدمو آرامش گرفتم ،ولی واقعا خواب خوبی بود
(*در زدن)
-میساکی:اونی چانننن،برو درو باز کننن
-رفتم
-سلاممم،ریوشییی
-یا خدااا،ع..سلام دازای سان،با من کاری داری ؟
-عارع،برو آماده شو بیا ماموریت داریم،باید به یومه کمک کنیم ماموریتشو انجام بده،دلیل اوردن تورو نمیدونم ولی خب فکر اون عه دیگه باید بگم چشم
-باشه ،الان بر می گردم
-میساکییی،من رفتممم،مراقب خودت باششش
-بیا بریم تا یومه کلمونو نکندههه
-باشه باشهه
-------------------------------------
رسیدیم به جایی که یومه چان بود
-سلام ریوشی کون^^
-سلام یومه چان،دازای گفت باید تو ماموریت کمک کنم،منم پایم،حالا نقشه چیه؟
-خب حالا نقشه،من متوجه شدم توی مهمونی،دوتا سالن وجود داره،سالن زنا و سالن مردا،یکی از سالن ها رو به تو میسپرم،ریوشی،تو باید بدون اینکه کسی ببینه یا بفهمه همرو بکشی
(نکته:بعد از گرگ شدن ریوشی،قدرتش ارتقا پیدا کرد،به طوری که میتونست به اندازه ی 600 متر مربع اطرافش،طی یک بار فعال کردن قدرتش هر چقدر آدم رو میتونه بکشه یا صدمه بزنه*محدودیت نداره*)
-اوکی ،حله
اون یکی سالن برای اونا بود ،من عملا استرس داشتم،قدرتم به اندازه ی کافی قوی نبود که بتونم سیصد نفر رو یجا بکشم،ولی ،امیدوارم بتونم
خب ریوشی،دازای،سوالی؟ مشکلی؟ چیزی؟
-نه
-دارم ولی بعدا ازت میپرسم
رفتن*
بعد از اینکه یومه چان پارت 11 رو پست کنه،من هم پارت بعد این سناریو رو میزارم.🙃
۲.۴k
۲۴ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.