پارت ۱۷ : مافیای من
یورا و ا.ت : پیش به سوی خرید ( داد خوشحالی )
که با این دادشون همه خندیدن پسرا همه شون لباس های یه شکل گرفته بودن دخنرا هم لباسای صورتی و ناز لباساشون جوری بود که یکم از رون هاشون پیدا بود ولی وقت نبود و همین لباسارم به زور پیدا کردن سریع حموم کردن لباساشون پوشیدن موهاشون و درست کردن و یه میکاپ خاص و ناز روی صورتشون انجام دادن و سریع سوار ماشین شدن یونگی با لامبور گینی سفید منتظر دلبرکش بود از اونجایی که اقای جک زر زده بودن که تم مهمونی سفید صورتیه باید کلا با چیزای سفید صورتی میرفتن
ات نشست داخل ماشین و هوفی کشید و گفت : انگار شدیم پلنگ صورتی
یونگی : به یورا زنگ بزن بگو دیر شده واسه همین از راه میانبر میریم که زود نر برسیم
واسه همین دنبالمون بیان
ا.ت به یورا زنگ زد و گفت
و اما
توی مهمونی
ا.ت و یونگی دست به دست هم وارد شدن و دیدن همه رنگ صورتی پوشیدن انگار خونه ی پلنگ صورتی
بوی سیگار و الکل و مشروب وافعا حال ا.ت رو بد میکرد خلاصه بعد از سلام و معرفی ا.ت به عنوان نامزدشو اینا رفتن سر یه میز و یکم نوشیدنی خوردن
ا.ت برای تمدید ارایش به یونگی گفت میره دست شویی و رفت دستشویی و ارایشه شو تمدید کرد ولی وقتی میخواست بیاد بیرون دوتا مرد مست جلوشو گرفتن و هرچی جیغ و داد کرد نتونست از دستشون فرار کنه و اونا به زور داشتن میبردنش توی یکی از اتاقا
از زبان یونگی
ا.ت بهم گفت میره دست شویی رغت ولی العان یه ربع رفته ولی هنوز برنگشته به بچها گفتم و قرار شد با جین بریم دنبتل ا.ت رفتیم قسمت دستشویی زنونه ولی هرچی نگاه کردیم ا.ت نبود یهو صدای داد و جیغ ا.ت داشت میاد با جین سریع صدا رو دنبال کردیم و دیدیم دونا مذد ا.ت رو گرفتن و به زور دارن میبوسنش دیگه کاردم میزدی خونم در نمیومد با جین سریع حمل ور شدم به سمتشون بعد از اینکه یه عالمه کتکشون زدم
رفتم سراغ ا.ت از ترس بغض کرده یه گوشه سریع رفتم سمتش و کشسدمش تو بغلم و به یک ثانیه هم نرسید که زد زیر گریع جوری گریع میکرد که انگار یکی از عزیزترین کساش خدای نکرده مرده محکم تر توی بغلم کشیدمش و سرش و ناز کردم و براید استایل بغلش کردم و رو به جین گفتم : منو ا.ت میریم شما هم زودتر بیاید اینا هم سریع وردار بیار عمارت و ببرشون اتاق شکنجه و سریع از اون مهمونی خارج شد ا.ت رو روی صندلی خابوند و سریع ماشین و روشن کرد و به سمت عمارت روند و به قدری عصبانی بود که مسیر ۴۰ دقیقه رو توی ۱۰ دقیقه طی کرد و سریع به سمت عمارت رفت سریع ا.ت رو براید استایل بغل کرد و به سمت عمارت راخی شد اجوما بادیدن وضع ا.ت کپ کرد یونگی ا.ت رو کی مثل یه بچه گربه تو ی بغل یونگی فرو رفته بود و خواب بود رو اروم روی تخت گذاشت لباساشو عوض کرد و پتو رو روش کشید و چراغ و خواموش کرد لباسای
که با این دادشون همه خندیدن پسرا همه شون لباس های یه شکل گرفته بودن دخنرا هم لباسای صورتی و ناز لباساشون جوری بود که یکم از رون هاشون پیدا بود ولی وقت نبود و همین لباسارم به زور پیدا کردن سریع حموم کردن لباساشون پوشیدن موهاشون و درست کردن و یه میکاپ خاص و ناز روی صورتشون انجام دادن و سریع سوار ماشین شدن یونگی با لامبور گینی سفید منتظر دلبرکش بود از اونجایی که اقای جک زر زده بودن که تم مهمونی سفید صورتیه باید کلا با چیزای سفید صورتی میرفتن
ات نشست داخل ماشین و هوفی کشید و گفت : انگار شدیم پلنگ صورتی
یونگی : به یورا زنگ بزن بگو دیر شده واسه همین از راه میانبر میریم که زود نر برسیم
واسه همین دنبالمون بیان
ا.ت به یورا زنگ زد و گفت
و اما
توی مهمونی
ا.ت و یونگی دست به دست هم وارد شدن و دیدن همه رنگ صورتی پوشیدن انگار خونه ی پلنگ صورتی
بوی سیگار و الکل و مشروب وافعا حال ا.ت رو بد میکرد خلاصه بعد از سلام و معرفی ا.ت به عنوان نامزدشو اینا رفتن سر یه میز و یکم نوشیدنی خوردن
ا.ت برای تمدید ارایش به یونگی گفت میره دست شویی و رفت دستشویی و ارایشه شو تمدید کرد ولی وقتی میخواست بیاد بیرون دوتا مرد مست جلوشو گرفتن و هرچی جیغ و داد کرد نتونست از دستشون فرار کنه و اونا به زور داشتن میبردنش توی یکی از اتاقا
از زبان یونگی
ا.ت بهم گفت میره دست شویی رغت ولی العان یه ربع رفته ولی هنوز برنگشته به بچها گفتم و قرار شد با جین بریم دنبتل ا.ت رفتیم قسمت دستشویی زنونه ولی هرچی نگاه کردیم ا.ت نبود یهو صدای داد و جیغ ا.ت داشت میاد با جین سریع صدا رو دنبال کردیم و دیدیم دونا مذد ا.ت رو گرفتن و به زور دارن میبوسنش دیگه کاردم میزدی خونم در نمیومد با جین سریع حمل ور شدم به سمتشون بعد از اینکه یه عالمه کتکشون زدم
رفتم سراغ ا.ت از ترس بغض کرده یه گوشه سریع رفتم سمتش و کشسدمش تو بغلم و به یک ثانیه هم نرسید که زد زیر گریع جوری گریع میکرد که انگار یکی از عزیزترین کساش خدای نکرده مرده محکم تر توی بغلم کشیدمش و سرش و ناز کردم و براید استایل بغلش کردم و رو به جین گفتم : منو ا.ت میریم شما هم زودتر بیاید اینا هم سریع وردار بیار عمارت و ببرشون اتاق شکنجه و سریع از اون مهمونی خارج شد ا.ت رو روی صندلی خابوند و سریع ماشین و روشن کرد و به سمت عمارت روند و به قدری عصبانی بود که مسیر ۴۰ دقیقه رو توی ۱۰ دقیقه طی کرد و سریع به سمت عمارت رفت سریع ا.ت رو براید استایل بغل کرد و به سمت عمارت راخی شد اجوما بادیدن وضع ا.ت کپ کرد یونگی ا.ت رو کی مثل یه بچه گربه تو ی بغل یونگی فرو رفته بود و خواب بود رو اروم روی تخت گذاشت لباساشو عوض کرد و پتو رو روش کشید و چراغ و خواموش کرد لباسای
۷.۷k
۱۴ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.