part⁷⁹🦖🗿
بی سیم : جانگ می بهتره بیخیالش بشی!وقت نداریم....غیبتتون طولانی شده و این جماعت خون خوار هر لحظه ممکنه احساس خطر کنن
جانگ می « سان یه کم دیگه بهم زمان بده....خبری از کوک نشد؟
ته سان « نه بی سیمش غیرفعاله
جی گیونک « خیلی خب! حالا که قراره من برم زیر آب پس باید شیرینی این بُرد رو براتون زهر کنم..... نظرت چیه با هم بمیریم جئون؟
کوک « نمیفهمیدم اینا چه جور رقبایی هستن که کلید عمارت همو دارن! در توسط یه ریموت چهار قفله شد و حصار پنجره ها کشیده شد....
جی گیونک « فکرشو نمیکردی اینجوری بشه نه؟ احتمالا با خودت گفتی با یه تیر خلاصش میکنم و بعد همه چی گل و گلابه؟ من یه شیطانم پسر ! حتی به برادر خودمم رحم نکردم.... مرگ تو ضربه سنگینی برای اون بچه هاست این برای من بهترین انتقامه
_باید زنده میموند! به جانگ می قول داده بود سالم برمیگرده..... نمیدونست چطوری و چجوری اما از شر این در های آهنی خلاص میشد و نمیزاشت جی گیونک نقشه اش رو عملی کنه
جانگ می « پیداش کردم.... پیداش کردم سان
_بالاخره موفق شد اون اتاق لعنتی رو پیدا کنه اما خبری از کوک نبود! مدام به خودش امید میداد تا از شر افکار مزاحمش خلاص بشه اما مگه قلب این چیزا حالیشه؟
جانگ می « حالا باید چیکار کنم؟ شما از عمارت خارج شدید؟
جین « همه ما اومدیم بیرون اما کوک چی؟ باید منتظر بمونیم یا اینجا رو آتیش بزنیم؟
ووک « به محض روشن شدن اولین جرقه 30 ثانیه بیشتر فرصت ندارین چون به ترتیب تک تک اتاق ها منفجر میشه ...... تا کسی خارج نشده باید اینجا رو آتیش بزنیم!
نامجون « چاره ای نداریم شروع کن! میدونی که کوک چقدر دقیقه... مطمئن باش تا الان خارج شده
_قلبش آروم نگرفته بود! میگن آدما وقتی از یه حدی بیشتر به هم نزدیک میشن میتونن انرژی های همو دریافت کنن، مثلا اگه طرف اونسر دنیام باشه حالش بد شه شما حس بدی بهت دست میده و میفهمی! جانگ می حسش میکرد اما مجبور بود...چشمش که به اولین جرقه اوفتاد سریع از اتاق خارج شد و اولین اتاق با صدای مهیبی منفجر شد میخواست از راه پله اضطراری خارج بشه اما وقتی چشمش به اتاقی اوفتاد که کوک و جی گیونک رو اونجا تنها گذاشته بود قدم هاش متوقف شد
جانگ می « این اتاق چرا این شکلی شده؟
_همه اتاق ها در چوبی داشتن و مطمئن بود این اتاق هم درش چوبی بود اما این کرکره ی اهنی کی ظاهر شده بود؟ عمرا جی گیونک تنها باشه و همچنین کاری بکنه..... فقط یه فرضیه داشت ! اونم این بود که کوک رو همراه خودش توی این اتاق زندانی کرده بود.... شش تا اتاق با آتش فاصله داشتن زمان خیلی کمی در اختیار داشت برای همین شک و تردید رو کنار گذاشت و تصمیم گرفت این اتاق رو چک کنه
کوک « اون در لعنتی با هیچ تیر و تفنگی نابود نمیشد.... تمام تلاشم رو کردم اما فایده نداشت!
جانگ می « سان یه کم دیگه بهم زمان بده....خبری از کوک نشد؟
ته سان « نه بی سیمش غیرفعاله
جی گیونک « خیلی خب! حالا که قراره من برم زیر آب پس باید شیرینی این بُرد رو براتون زهر کنم..... نظرت چیه با هم بمیریم جئون؟
کوک « نمیفهمیدم اینا چه جور رقبایی هستن که کلید عمارت همو دارن! در توسط یه ریموت چهار قفله شد و حصار پنجره ها کشیده شد....
جی گیونک « فکرشو نمیکردی اینجوری بشه نه؟ احتمالا با خودت گفتی با یه تیر خلاصش میکنم و بعد همه چی گل و گلابه؟ من یه شیطانم پسر ! حتی به برادر خودمم رحم نکردم.... مرگ تو ضربه سنگینی برای اون بچه هاست این برای من بهترین انتقامه
_باید زنده میموند! به جانگ می قول داده بود سالم برمیگرده..... نمیدونست چطوری و چجوری اما از شر این در های آهنی خلاص میشد و نمیزاشت جی گیونک نقشه اش رو عملی کنه
جانگ می « پیداش کردم.... پیداش کردم سان
_بالاخره موفق شد اون اتاق لعنتی رو پیدا کنه اما خبری از کوک نبود! مدام به خودش امید میداد تا از شر افکار مزاحمش خلاص بشه اما مگه قلب این چیزا حالیشه؟
جانگ می « حالا باید چیکار کنم؟ شما از عمارت خارج شدید؟
جین « همه ما اومدیم بیرون اما کوک چی؟ باید منتظر بمونیم یا اینجا رو آتیش بزنیم؟
ووک « به محض روشن شدن اولین جرقه 30 ثانیه بیشتر فرصت ندارین چون به ترتیب تک تک اتاق ها منفجر میشه ...... تا کسی خارج نشده باید اینجا رو آتیش بزنیم!
نامجون « چاره ای نداریم شروع کن! میدونی که کوک چقدر دقیقه... مطمئن باش تا الان خارج شده
_قلبش آروم نگرفته بود! میگن آدما وقتی از یه حدی بیشتر به هم نزدیک میشن میتونن انرژی های همو دریافت کنن، مثلا اگه طرف اونسر دنیام باشه حالش بد شه شما حس بدی بهت دست میده و میفهمی! جانگ می حسش میکرد اما مجبور بود...چشمش که به اولین جرقه اوفتاد سریع از اتاق خارج شد و اولین اتاق با صدای مهیبی منفجر شد میخواست از راه پله اضطراری خارج بشه اما وقتی چشمش به اتاقی اوفتاد که کوک و جی گیونک رو اونجا تنها گذاشته بود قدم هاش متوقف شد
جانگ می « این اتاق چرا این شکلی شده؟
_همه اتاق ها در چوبی داشتن و مطمئن بود این اتاق هم درش چوبی بود اما این کرکره ی اهنی کی ظاهر شده بود؟ عمرا جی گیونک تنها باشه و همچنین کاری بکنه..... فقط یه فرضیه داشت ! اونم این بود که کوک رو همراه خودش توی این اتاق زندانی کرده بود.... شش تا اتاق با آتش فاصله داشتن زمان خیلی کمی در اختیار داشت برای همین شک و تردید رو کنار گذاشت و تصمیم گرفت این اتاق رو چک کنه
کوک « اون در لعنتی با هیچ تیر و تفنگی نابود نمیشد.... تمام تلاشم رو کردم اما فایده نداشت!
۳۵.۰k
۳۱ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.