پارت ۱
سلام من اتم یه دختر ۱۴ ساله من یه ارمیم که عاشق جیمینم وقتی به کسی میگم بهم میخندن ولی من تو ایران زندگی میکنم و نمیتونم کسی که خیلی دوستش دارمو ببینم تصمیم گرفتم برم سرکار پول دربیارم داشتم دنبال کار میگشتم و یه کار پیدا کردن تو رستوران منو قبول کردن
دوسال بعد
برم سراغ پولام داشتم پولامو میشموردم وای پولام برای رفتن به کره جور شد رفتم با مامان بابام حرف زدم
ات: مامان بابا من بلخره پولام جمع شد میخوام برم کره
پدر ات:دختر بنظرت سنت زیاد کوچیک نیس
ات:بابا من الان ۱۶ سالمه دوساله دارم کار میکنم تا برم کره
مامان ات:راست میگه
بابا ات:خوب باشه حالا کی میخوای بری
ات: فردا
مامان ات:باشه برو وسایلتو جمع کن
ویو ات
خیلی خوشحال بودم با هیجان رفتم وسایلمو جمع کردم رفتم یه دوش گرفتم اومدم تو تختم بخوابم تو فکرم بودم که وای فردا بلخره میرم کره کره چجوری چه شکلیه اسلن نفهمیدم گه خوابم برد
دوسال بعد
برم سراغ پولام داشتم پولامو میشموردم وای پولام برای رفتن به کره جور شد رفتم با مامان بابام حرف زدم
ات: مامان بابا من بلخره پولام جمع شد میخوام برم کره
پدر ات:دختر بنظرت سنت زیاد کوچیک نیس
ات:بابا من الان ۱۶ سالمه دوساله دارم کار میکنم تا برم کره
مامان ات:راست میگه
بابا ات:خوب باشه حالا کی میخوای بری
ات: فردا
مامان ات:باشه برو وسایلتو جمع کن
ویو ات
خیلی خوشحال بودم با هیجان رفتم وسایلمو جمع کردم رفتم یه دوش گرفتم اومدم تو تختم بخوابم تو فکرم بودم که وای فردا بلخره میرم کره کره چجوری چه شکلیه اسلن نفهمیدم گه خوابم برد
۱۰.۶k
۱۴ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.