وقتی براش مهم نیستی پارت 1
پارت 1
وقتی براش مهم نیستی
ویو چان هیون
باز هم یه روز خسته کننده دیگه الان یه هفته میشه که نامجون باهام سرد رفتار میکنه داشتم فکر میکردم که یه فکر خوب به سرم زد گوشیم رو برداشتم و به رونا ( بهترین دوستش) زنگ زدم
~~~~~~~~~
مکالمه تلفنی
رونا : سلام چان هیون چطوری
چان هیون: بد نیستم ولی با رفتار نامجون بد ترم میشم
رونا: چرا مگه چی شده
چان هیون : یک هفته میشه که نامجون باهام سرد رفتار میکنه نمیدونم چشه ولی یه فکر به زهنم رسیده به کمک تو و سوکهون ( دوست پسر رونا) نیاز دارم میام خونه ی تو و نقشم رو بهتون میگم
رونا :باشه من به سوکهون زنگ میزنم
چان هیون: باش بای
رونا : بای
پایان مکالمه
~~~~~~~~~~~
آماده شدم و داشتم میرفتم
چان هیون :نامجون دارم میرم بیرون
نامجون:.......
چان هیون: نامجون با تو هستم
نامجون : برو به من چه
برم به اون چه اون که خیلی به من گیر میداد اگر بدون اجازه از خونه میرفتم بیرون تنبیه میشدم حالا چش شده ولی مهم نیست با این شکی که امروز قراره به نامجون بدم دیگه باهام سرد رفتار نمیکنه رفتم سوار ماشین شدم و پامو گذاشتم روی گاز تا زود برست ۵ مین بعد رسیدم
ویو نامجون
چند روزه از چان هیون دل سرد شدم انگار دیگه برام مهم نیست دلم میخواد ازش طلاق بگیرم با اینکه تازه ۲ سال هست که ازدواج کردیم که گوشیم زنگ خورد شماره ناشناس بود جواب دادم که گفت .........
در خماری بمانید 😁
ببخشید کم بود چون پارت اول بود
بچه ها این فیک دومم هست لطفاً مثل فیک اول حمایت کنید🙏
امیدوارم خوشتون اومده باشه ❤️
نویسنده:민 윤 기
وقتی براش مهم نیستی
ویو چان هیون
باز هم یه روز خسته کننده دیگه الان یه هفته میشه که نامجون باهام سرد رفتار میکنه داشتم فکر میکردم که یه فکر خوب به سرم زد گوشیم رو برداشتم و به رونا ( بهترین دوستش) زنگ زدم
~~~~~~~~~
مکالمه تلفنی
رونا : سلام چان هیون چطوری
چان هیون: بد نیستم ولی با رفتار نامجون بد ترم میشم
رونا: چرا مگه چی شده
چان هیون : یک هفته میشه که نامجون باهام سرد رفتار میکنه نمیدونم چشه ولی یه فکر به زهنم رسیده به کمک تو و سوکهون ( دوست پسر رونا) نیاز دارم میام خونه ی تو و نقشم رو بهتون میگم
رونا :باشه من به سوکهون زنگ میزنم
چان هیون: باش بای
رونا : بای
پایان مکالمه
~~~~~~~~~~~
آماده شدم و داشتم میرفتم
چان هیون :نامجون دارم میرم بیرون
نامجون:.......
چان هیون: نامجون با تو هستم
نامجون : برو به من چه
برم به اون چه اون که خیلی به من گیر میداد اگر بدون اجازه از خونه میرفتم بیرون تنبیه میشدم حالا چش شده ولی مهم نیست با این شکی که امروز قراره به نامجون بدم دیگه باهام سرد رفتار نمیکنه رفتم سوار ماشین شدم و پامو گذاشتم روی گاز تا زود برست ۵ مین بعد رسیدم
ویو نامجون
چند روزه از چان هیون دل سرد شدم انگار دیگه برام مهم نیست دلم میخواد ازش طلاق بگیرم با اینکه تازه ۲ سال هست که ازدواج کردیم که گوشیم زنگ خورد شماره ناشناس بود جواب دادم که گفت .........
در خماری بمانید 😁
ببخشید کم بود چون پارت اول بود
بچه ها این فیک دومم هست لطفاً مثل فیک اول حمایت کنید🙏
امیدوارم خوشتون اومده باشه ❤️
نویسنده:민 윤 기
۱۴.۸k
۰۴ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.