چرا زندگی انقدر پسته:) p2
خوب ادمین گشادتون برگشت
بریم سراغ فیکمون و اینم بگم اگه میبینید اینجوری خو راستش این فیک ی قسمتش از زندگیه عن خودمه
و خوب مامان نارا علامت اینه م.ن بابا ش ب.ن اوک؟
_____________________________________________
نارا ویو
یا ابلفلض من هنوز جونم کلی ارزو دارم
از خونه ی یونا اومدم بیرون
هر پله ای که ور میدشتم با ترس لرز بود به پله ی اخر که رسیدم مامانم درو باز کرد یا ابلفضصض
م.ن : چه اجب*عصبی
نارا:سلام مامان
م.ن: میشه بگی الان ساعت چنده
نارا: اممم..... ۵:۱۰
م.ن: گفتم چند پایین باش هاااااا *اخرش با داد
نارا:.......
م.ن: حالا اینا به کنار چرا دم در نبودییی ها چرا رفتی تو خونه توله صگ*داد
نارا:....
م.ن : گوشبتو بده دیگه هم تا ی هفته حق دس زدن بهشو نداری
نارا: اما ماماننن نهه
م.ن: همین که گفتم حالا هم برو تو اتاق بدو
نارا ویو
اههه
همیشه همین
گگگگگگگ
رفتم تو اتاقو خودم شپلقققق انداختم رو تخت هوفف ی روز گوههه دیه ای شت ی هفته خب درددددد
اه
سرمو کردم تو بالشتو گریه میکردم همین جوری عین ابر بهاری
از گریه کردم خسته شدم از تضاحر کردن به اینگه حالم خوبه
کی ۱۷ سالم میشه از این خونه برم
رفتم و ی عکس از جونگکوک و عضا از تو کشوم برداشتم و رفتم تو تخت و تا تونستم باهاشون درد و دل کردم که یهو یادم اومدد خاککککک
خو الا زیر چشات گود بیوفته مخوای چه گوهی بخورییی
سریع رفتم تو دس شویی و دست و صورتمو شستم
هوففف
لبتابو رشن کردم فردا کنسرت اهنگ جدید جونگکوک [بچها نمیدونم اهنگ قبلی ی جونگکوک قبل seven چی بوده حالا شما اونو تصور کنید]
تیزرش اومده بود و نگا کردم
اییی این بشر چنقده کیوتهههههه
م.ن : بهش بگو بیا شام بخور
نارا: باشه اومدم
وای نههههه
غذا ماهیچه داریمممم
اه اه اه
نشتم سر سفره و مامانم برام ی ماهیچه ی کاملو گذاشت وایییی
پرش به بعد غذا
رفتم و از تو لبتاب اموزش کره ایو اوردم چون برای ایدل شدن کره ایم باید خوب میبود
.........
اههه این کلمه چنقده تلفظش سخته از کره ای خوندن خسته شدم پس رفتم ی بگ و ی نیم تنه باطرح کوکی پوشیدم و کیف و مو برداشتم موهامو خورگوشی بستم و کلامو گذاشتم رفتم و به مامانم گفت
نارا: من میرم بیرون
ما.ن: زود برگرد*سرد
رفتم بیرون و تو سوپری ی شیر موز برداشتم و حساب کردم رفتم و نشستم روی تاب و به بدبختی هام فک کردم ای خدا
فردا تولدم بود یفنی ۱۳ سالم میشد ۴ سال دیگه مونده باید صبر کنم ۴ سال دیگه زندگیم شروع میشه
هوففف
تو این ایرانم جایی نی که برم
شیرموزو باز کردم که یکی از دستم کشید
سرمو بردم بالا
یا خدااا نکنه دارم خواب میبینم اوننننن....
________
خماریییییییی
خو شرط نداریم و امروز بقیه پارتارو میزارم
بریم سراغ فیکمون و اینم بگم اگه میبینید اینجوری خو راستش این فیک ی قسمتش از زندگیه عن خودمه
و خوب مامان نارا علامت اینه م.ن بابا ش ب.ن اوک؟
_____________________________________________
نارا ویو
یا ابلفلض من هنوز جونم کلی ارزو دارم
از خونه ی یونا اومدم بیرون
هر پله ای که ور میدشتم با ترس لرز بود به پله ی اخر که رسیدم مامانم درو باز کرد یا ابلفضصض
م.ن : چه اجب*عصبی
نارا:سلام مامان
م.ن: میشه بگی الان ساعت چنده
نارا: اممم..... ۵:۱۰
م.ن: گفتم چند پایین باش هاااااا *اخرش با داد
نارا:.......
م.ن: حالا اینا به کنار چرا دم در نبودییی ها چرا رفتی تو خونه توله صگ*داد
نارا:....
م.ن : گوشبتو بده دیگه هم تا ی هفته حق دس زدن بهشو نداری
نارا: اما ماماننن نهه
م.ن: همین که گفتم حالا هم برو تو اتاق بدو
نارا ویو
اههه
همیشه همین
گگگگگگگ
رفتم تو اتاقو خودم شپلقققق انداختم رو تخت هوفف ی روز گوههه دیه ای شت ی هفته خب درددددد
اه
سرمو کردم تو بالشتو گریه میکردم همین جوری عین ابر بهاری
از گریه کردم خسته شدم از تضاحر کردن به اینگه حالم خوبه
کی ۱۷ سالم میشه از این خونه برم
رفتم و ی عکس از جونگکوک و عضا از تو کشوم برداشتم و رفتم تو تخت و تا تونستم باهاشون درد و دل کردم که یهو یادم اومدد خاککککک
خو الا زیر چشات گود بیوفته مخوای چه گوهی بخورییی
سریع رفتم تو دس شویی و دست و صورتمو شستم
هوففف
لبتابو رشن کردم فردا کنسرت اهنگ جدید جونگکوک [بچها نمیدونم اهنگ قبلی ی جونگکوک قبل seven چی بوده حالا شما اونو تصور کنید]
تیزرش اومده بود و نگا کردم
اییی این بشر چنقده کیوتهههههه
م.ن : بهش بگو بیا شام بخور
نارا: باشه اومدم
وای نههههه
غذا ماهیچه داریمممم
اه اه اه
نشتم سر سفره و مامانم برام ی ماهیچه ی کاملو گذاشت وایییی
پرش به بعد غذا
رفتم و از تو لبتاب اموزش کره ایو اوردم چون برای ایدل شدن کره ایم باید خوب میبود
.........
اههه این کلمه چنقده تلفظش سخته از کره ای خوندن خسته شدم پس رفتم ی بگ و ی نیم تنه باطرح کوکی پوشیدم و کیف و مو برداشتم موهامو خورگوشی بستم و کلامو گذاشتم رفتم و به مامانم گفت
نارا: من میرم بیرون
ما.ن: زود برگرد*سرد
رفتم بیرون و تو سوپری ی شیر موز برداشتم و حساب کردم رفتم و نشستم روی تاب و به بدبختی هام فک کردم ای خدا
فردا تولدم بود یفنی ۱۳ سالم میشد ۴ سال دیگه مونده باید صبر کنم ۴ سال دیگه زندگیم شروع میشه
هوففف
تو این ایرانم جایی نی که برم
شیرموزو باز کردم که یکی از دستم کشید
سرمو بردم بالا
یا خدااا نکنه دارم خواب میبینم اوننننن....
________
خماریییییییی
خو شرط نداریم و امروز بقیه پارتارو میزارم
۴.۸k
۰۲ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.