از غم دوست در این میکده فریاد کشم

از غم دوست، در این میکده فریاد کشم
داد رس نیست که در هجر رخش داد کشم

داد و بیداد که در محفل ما رندی نیست
که برش شکوه برم، داد ز بیداد کشم

شادیم داد، غمم داد و جفا داد و وفا
با صفا منّت آن را که به من داد، کشم

عاشقم، عاشق روی تو، نه چیز دگری
بار هجران و وصالت به دل شاد، کشم

در غمت ای گل وحشیِ من، ای خسرو من
جور مجنون ببرم، تیشه فرهاد کشم

مُردم از زندگیِ بی تو که با من هستی
طرفه سرّی است که باید برِ استاد کشم

سالها می گذرد، حادثه ها می آید
انتظار فرج از نیمه خرداد کشم


امام خمینی
دیدگاه ها (۱)

هیچ دانی که منِ زار گرفتار توامبا دل و جان، سببِ گرمیِ بازار...

وه، چه افراشته شد در دو جهان پرچم عشقآدم و جنّ و مَلَک، ماند...

هیچ لذتی بالاتر از این نیستکه با کسی آشنا شویکه دنیا را مانن...

انسان دو سال نیاز داردکه حرف زدن بیاموزدو پنجاه سال نیاز دار...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط