فیک کوک ( عشق و نفرت ) پارت۱۹
از زبان تهیونگ
جونگ کوک واقعاً عصبی بود مشتاش رو کوبید به دیوار و گفت : همش تقصیره منه من لعنت به من
( یک هفته بعد )
از زبان کوک
ا/ت هنوز بهوش نیومده یعنی کی بیدار میشه
یکم که گذشت دیدم دکتر رفت سمته اتاق ا/ت خیلی ترسیدم که اتفاقی افتاده باشه رفتیم پشت شیشه مثل اینکه ا/ت بهوش اومده دکتر اومد بیرون و گفت : بالاخره بهوش اومدم جیمین بغلم کرد واقعاً خوشحالم که بهوش اومده گفتم: میتونم ببینمش دکتر گفت : الان میخوایم انتقالش بدیم بخش اون موقع هر وقت خواستید میتونید ببینینش
بعد از نیم ساعت بردنش بخش میخواستم برم اتاقش که جیمین دستم و گرفت گفت : با این وضع و حال نرو پیشش برگرد به عمارت لباسات رو عوض کن و بعد بیا
رفتم عمارت لباسام رو فوراً عوض کردم و....
جونگ کوک واقعاً عصبی بود مشتاش رو کوبید به دیوار و گفت : همش تقصیره منه من لعنت به من
( یک هفته بعد )
از زبان کوک
ا/ت هنوز بهوش نیومده یعنی کی بیدار میشه
یکم که گذشت دیدم دکتر رفت سمته اتاق ا/ت خیلی ترسیدم که اتفاقی افتاده باشه رفتیم پشت شیشه مثل اینکه ا/ت بهوش اومده دکتر اومد بیرون و گفت : بالاخره بهوش اومدم جیمین بغلم کرد واقعاً خوشحالم که بهوش اومده گفتم: میتونم ببینمش دکتر گفت : الان میخوایم انتقالش بدیم بخش اون موقع هر وقت خواستید میتونید ببینینش
بعد از نیم ساعت بردنش بخش میخواستم برم اتاقش که جیمین دستم و گرفت گفت : با این وضع و حال نرو پیشش برگرد به عمارت لباسات رو عوض کن و بعد بیا
رفتم عمارت لباسام رو فوراً عوض کردم و....
۱۲۶.۵k
۲۹ خرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.