𝕻𝖆𝖗𝖙 ²⁵
خون مورد علاقه ی من(𝙈𝙮 𝙛𝙖𝙫𝙤𝙪𝙧𝙞𝙩𝙚 𝙗𝙡𝙤𝙤𝙙)𝕻𝖆𝖗𝖙 ²⁵
یک ماه از مردن ا/ت میگذره همش احساس میکنم دلتنگشم یه جوری امید به خودم میدم که دوباره برمیگرده عمارت & تهیونگ تهیونگ _ بله ا/ت زندس & تونستم یه چیزی از زبون سانا بکشم بیرون سانا گفت سه تا دختر بودن با خودش یکیش خدمتکارش یکیش ا/ت من میگم اون دختر ا/ت نبوده چون ا/ت رو به صندلی بسته بوده ولی اون جنازه اون ور تر از صندلی بوده _ پس با این حال ا/ت زنده اس & احتمال پنجاه درصده _ پس میشه پیداش کرد من با اون وو صبحت میکنم که همه ی دوربین های اونمنطقه رو چک کنه & اوکی
.
.
.
.
_ سلام اون وو دوربین این منطقه رو چک کنه ٪ گوشی دستت _ باشه ٪ خب اینجا یه روستا هست و دوربین کمداره گفتی کیو میخای پیاده کنی _ همون دختره ا/ت ٪ چیزی دیدم برات میفرستم _ باشه فعلا ٪ خداحافظ....... یک ساعت گذشت تا اون وو بهم پیام داد یه لوکیشن بود زنگ زد بهم ٪ برو این قسمت رو چک کن شاید پیداش شد _ اوک مرسی ٪ تو گفتی مرسی یه بار دیگه بگو _ بچه نشو خداحافظ
𝙇𝙞𝙠𝙚➪ ³⁰
𝘾𝙤𝙢𝙢𝙚𝙣𝙩➪ ²⁰⁰
لباسمو پوشیدم و رفتم تو حیاط & کجا میری _ دنبال ا/ت & میام منم . دوتایی رفتیم به سمت روستا & برو جلوتر همینجاس لوکیشن _ اوک بریم دم در خونه ها ازشون بپرسیم & من میرم این سمت تو اون ور......_ سلام ببخشید شما این دختر رو دیدین ٪ خیر.......^ ببخشید شما این دختر رو دیدن ٪ نه......_ ببخشید شما این دختر رو دیدین ٪نه.......وایسا وایسا یه بار دیگه نشکن بده _ بفرمایید ٪ بچه ها شما اینو دیدین ٪ ارع مامانی این همون دخترس که عمو سیبیلو گفت _ میشناسیش ٪ من ندیدمش اما عمو گفت یه دختر بود با موهای بلند شاید اون باشه ٪ پس پسرم راه رو به این آقا نشون بده ٪ باشه _ یه لحظه الو جیمین بیا سر کوچه یه بچه هس میگه ا/ت با این مشخصات رو دیده ..........& چی شد _ این بچه میگه یه نفر هست میشناستش ٪ من عموت نیستم بگو تهیونگ بریم _ دو تایی رفتیم همراه اون پسر در زد به یکی از خونه ها یه خانم مست اومد بیرون ٪ سلام خاله اون دختر کا عمو سیبیلو گفت هنوز اینجاس ٪ ارع _ میشه ببینیمش ٪ ببخشید شما & دوست هاش هستیم ٪ بفرمایید تو ٪ سلام _ سلام آقا میشه دختر رو بهمون نشون بدین ٪ توی اتاق بالا هست آروم برین خوابه. رفتیم بالا در رو باز کردم و رفتم تو دور ک بر رو نگاه کردم کسی نبود رفتم پایین _ ببخشید نیستش ٪ حتما رفته تو جنگل _ کجاش ٪ یه کلبه درختی هست
یک ماه از مردن ا/ت میگذره همش احساس میکنم دلتنگشم یه جوری امید به خودم میدم که دوباره برمیگرده عمارت & تهیونگ تهیونگ _ بله ا/ت زندس & تونستم یه چیزی از زبون سانا بکشم بیرون سانا گفت سه تا دختر بودن با خودش یکیش خدمتکارش یکیش ا/ت من میگم اون دختر ا/ت نبوده چون ا/ت رو به صندلی بسته بوده ولی اون جنازه اون ور تر از صندلی بوده _ پس با این حال ا/ت زنده اس & احتمال پنجاه درصده _ پس میشه پیداش کرد من با اون وو صبحت میکنم که همه ی دوربین های اونمنطقه رو چک کنه & اوکی
.
.
.
.
_ سلام اون وو دوربین این منطقه رو چک کنه ٪ گوشی دستت _ باشه ٪ خب اینجا یه روستا هست و دوربین کمداره گفتی کیو میخای پیاده کنی _ همون دختره ا/ت ٪ چیزی دیدم برات میفرستم _ باشه فعلا ٪ خداحافظ....... یک ساعت گذشت تا اون وو بهم پیام داد یه لوکیشن بود زنگ زد بهم ٪ برو این قسمت رو چک کن شاید پیداش شد _ اوک مرسی ٪ تو گفتی مرسی یه بار دیگه بگو _ بچه نشو خداحافظ
𝙇𝙞𝙠𝙚➪ ³⁰
𝘾𝙤𝙢𝙢𝙚𝙣𝙩➪ ²⁰⁰
لباسمو پوشیدم و رفتم تو حیاط & کجا میری _ دنبال ا/ت & میام منم . دوتایی رفتیم به سمت روستا & برو جلوتر همینجاس لوکیشن _ اوک بریم دم در خونه ها ازشون بپرسیم & من میرم این سمت تو اون ور......_ سلام ببخشید شما این دختر رو دیدین ٪ خیر.......^ ببخشید شما این دختر رو دیدن ٪ نه......_ ببخشید شما این دختر رو دیدین ٪نه.......وایسا وایسا یه بار دیگه نشکن بده _ بفرمایید ٪ بچه ها شما اینو دیدین ٪ ارع مامانی این همون دخترس که عمو سیبیلو گفت _ میشناسیش ٪ من ندیدمش اما عمو گفت یه دختر بود با موهای بلند شاید اون باشه ٪ پس پسرم راه رو به این آقا نشون بده ٪ باشه _ یه لحظه الو جیمین بیا سر کوچه یه بچه هس میگه ا/ت با این مشخصات رو دیده ..........& چی شد _ این بچه میگه یه نفر هست میشناستش ٪ من عموت نیستم بگو تهیونگ بریم _ دو تایی رفتیم همراه اون پسر در زد به یکی از خونه ها یه خانم مست اومد بیرون ٪ سلام خاله اون دختر کا عمو سیبیلو گفت هنوز اینجاس ٪ ارع _ میشه ببینیمش ٪ ببخشید شما & دوست هاش هستیم ٪ بفرمایید تو ٪ سلام _ سلام آقا میشه دختر رو بهمون نشون بدین ٪ توی اتاق بالا هست آروم برین خوابه. رفتیم بالا در رو باز کردم و رفتم تو دور ک بر رو نگاه کردم کسی نبود رفتم پایین _ ببخشید نیستش ٪ حتما رفته تو جنگل _ کجاش ٪ یه کلبه درختی هست
۱۱۰.۸k
۱۷ فروردین ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲۳۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.