+ هوانگ هیونجین میخوام ازت جدا شم
+ هوانگ هیونجین میخوام ازت جدا شم
_ منظورت چیه ها
+ هیونجین تو...تو هق هق کسی که من عاشقش شدم نیستی تو هق هق تو عوض شدی...تو اینطوری نبودی هیون
_ ات ، خواهش میکنم ببخشم قول میدم مثل قبل بشم قول میدم عزیزم خواهش میکنم
+ هیون هق هق تو...تو بهم دروغ گفتی و از همه بدتر بچه مون
_ اشکالی نداره ات ( با بغض)
+ هیونجین من عاشقتم حاضرم دوباره بهت یه فرصت بدم ولی( خب وقتی حاضری بهش فرصت بدی بده دیگه 😐) تو بازم خرابش میکنی
_ ات خواهش میکنم یه فرصت دیگه فقط یه فرصت
+ هوانگ هیونجین بهت یه فرصت دیگه میدم تا خودتو ثابت کنی
_ ممنونم هوانگ ات قول میدم هیونجینی میشم که عاشقش بودی
و همو بغل کردین و اینا و فلیکس وارد شد
^ چه صحنه ی رمانتیکی منم میخوامم
_ خب برو برای خودت دوست دختر پیدا کن
^ هی تو دوست دخترمو ازم گرفتی
+ یااا لیکسیا توهم باید وارد رابطه شی تا کی میخوای عاشق من بمونی ها؟
^ راست میگیا
چند سال بعد:
^ هیونجین بیا اینجا باید آتیش رو روشن کنیم
_ خیلی خوب باشه عشقم من میرم با فلیکس اتیشو روشن کنم
+( لبخند) باشه برو
+ مامان میبینی چه دامادی داری
سوجی: آقایی منم خیلی خوبه
= اره میبینم عجب دامادی دارم ( خنده)
* خب معلومه چون پسر منه دیگه
_دارین راجب چی صحبت میکنین
+ داریم راجب شما حرف میزنیم آقا
_ خوشگل من
لبتو بوسید
^ هی آقا فکر نمیکنی اینجا جاش نیست برو اتاق انجامش بده
_ خب توی اتاق که به جاهای باریک میکشه
+ سال هیون مامان و بابا اینجا نشستنا
_ خب اوناهم تجربشو داشتن مگه نه
= اره دخترم راحت باشین
+یااا اینقدر نگینش دیگه
_ خیلی خوب همه الان میخوان برن تو چادراشون دارلینگ ماهم بریم ؟
+ هیوننن
(رفتیم توی چادرای بزرگی که برپا کرده بودن و اهم اهم و این داستانا )
^ یا ات خیلی خشن بود مگه نه
+ یااااا فلیکسسس میخوای بمیری
^ آخه خیلی صداتون میومد
+ ای بی ادبببببب
بعد از یه ساعت کتک زدن فلیکس:
۴ نفری با فلیکس و سوجی و هیون نشستیم دور آتیش و باهم صبحت کردیم
^ یااا واقعاً چهار سال گذشت
_ کی فکرشو میکرد با اون شروع این پایانمون باشه نه
+ اوهوم واقعاً بعد از اون همه غم الان دور هم نشستیم و مشروب میزنیم
سوجی:, اره واقعاً کی فکرشو میکرد من که اصلا باورم نمیشد
_ منو تو دوتا دشمن خونی بودیم الان
^ اره واقعاً فکر نمیکردم تبدیل به بهترین دوستم بشی
+ خیلی خوشحالم که الان کنار همیم
^ اوهوم
_ من خیلی خوشبختم که تورو دارم ات
+ منم هوانگ هیونجین
^ خب حالا بیاید لیواناتونو بالا بگیرین تا به افتخار این پیمان باهم بنوشیم
همه: به سلامتییی
بعد از نوشیدن با هیونجین به سمت قله ی کوه رفتیم
_ هوانگ ات دوست دارم
+ منم دوست دارم عشق زندگیم
_ عاشقتم دارلینگ:)
پایان.....
_ منظورت چیه ها
+ هیونجین تو...تو هق هق کسی که من عاشقش شدم نیستی تو هق هق تو عوض شدی...تو اینطوری نبودی هیون
_ ات ، خواهش میکنم ببخشم قول میدم مثل قبل بشم قول میدم عزیزم خواهش میکنم
+ هیون هق هق تو...تو بهم دروغ گفتی و از همه بدتر بچه مون
_ اشکالی نداره ات ( با بغض)
+ هیونجین من عاشقتم حاضرم دوباره بهت یه فرصت بدم ولی( خب وقتی حاضری بهش فرصت بدی بده دیگه 😐) تو بازم خرابش میکنی
_ ات خواهش میکنم یه فرصت دیگه فقط یه فرصت
+ هوانگ هیونجین بهت یه فرصت دیگه میدم تا خودتو ثابت کنی
_ ممنونم هوانگ ات قول میدم هیونجینی میشم که عاشقش بودی
و همو بغل کردین و اینا و فلیکس وارد شد
^ چه صحنه ی رمانتیکی منم میخوامم
_ خب برو برای خودت دوست دختر پیدا کن
^ هی تو دوست دخترمو ازم گرفتی
+ یااا لیکسیا توهم باید وارد رابطه شی تا کی میخوای عاشق من بمونی ها؟
^ راست میگیا
چند سال بعد:
^ هیونجین بیا اینجا باید آتیش رو روشن کنیم
_ خیلی خوب باشه عشقم من میرم با فلیکس اتیشو روشن کنم
+( لبخند) باشه برو
+ مامان میبینی چه دامادی داری
سوجی: آقایی منم خیلی خوبه
= اره میبینم عجب دامادی دارم ( خنده)
* خب معلومه چون پسر منه دیگه
_دارین راجب چی صحبت میکنین
+ داریم راجب شما حرف میزنیم آقا
_ خوشگل من
لبتو بوسید
^ هی آقا فکر نمیکنی اینجا جاش نیست برو اتاق انجامش بده
_ خب توی اتاق که به جاهای باریک میکشه
+ سال هیون مامان و بابا اینجا نشستنا
_ خب اوناهم تجربشو داشتن مگه نه
= اره دخترم راحت باشین
+یااا اینقدر نگینش دیگه
_ خیلی خوب همه الان میخوان برن تو چادراشون دارلینگ ماهم بریم ؟
+ هیوننن
(رفتیم توی چادرای بزرگی که برپا کرده بودن و اهم اهم و این داستانا )
^ یا ات خیلی خشن بود مگه نه
+ یااااا فلیکسسس میخوای بمیری
^ آخه خیلی صداتون میومد
+ ای بی ادبببببب
بعد از یه ساعت کتک زدن فلیکس:
۴ نفری با فلیکس و سوجی و هیون نشستیم دور آتیش و باهم صبحت کردیم
^ یااا واقعاً چهار سال گذشت
_ کی فکرشو میکرد با اون شروع این پایانمون باشه نه
+ اوهوم واقعاً بعد از اون همه غم الان دور هم نشستیم و مشروب میزنیم
سوجی:, اره واقعاً کی فکرشو میکرد من که اصلا باورم نمیشد
_ منو تو دوتا دشمن خونی بودیم الان
^ اره واقعاً فکر نمیکردم تبدیل به بهترین دوستم بشی
+ خیلی خوشحالم که الان کنار همیم
^ اوهوم
_ من خیلی خوشبختم که تورو دارم ات
+ منم هوانگ هیونجین
^ خب حالا بیاید لیواناتونو بالا بگیرین تا به افتخار این پیمان باهم بنوشیم
همه: به سلامتییی
بعد از نوشیدن با هیونجین به سمت قله ی کوه رفتیم
_ هوانگ ات دوست دارم
+ منم دوست دارم عشق زندگیم
_ عاشقتم دارلینگ:)
پایان.....
۲.۸k
۰۱ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.