پارت ۶۶ Blood moon
پارت ۶۶ Blood moon
ا/ت:میترسم اینجا خیلی تاریک و وحشتناکه
دستشو دور کمرم حلقه کرد
کوک:از چی میترسی...اینجا به این ارومی و ساکتی
ا/ت:خب...از همونش میترسم دیگه
تا به ماشین رسیدیم سریع پریدم داخل
جونگکوک هم با خنده نگاهم میکرد
ا/ت:چرا نگاه میکنی تروخدا فقط سریع برو
کوک:حقته همینجا پیادت کنم تا دیگه خودتو لوس نکنی
سرمو به شیشه ماشین تکیه دادم و حرفی بینمون رد و بدل نشد
ریموت درو زد تا ماشین واستاد سریع پریدم تو عمارت
.............................................................
داشتم تو اتاقم لباس عوض میکردم که جونگکوک با
جدیت صدام زد
قلبم تند تند میزد
نکنه میخواد دعوام کنه؟بخدا من از تاحالا کم بدبختی نکشیدم
کوک:ا/تتتتتتتتتتت؟
ا/ت:هااااااااااااننننننننن؟
کوک:بیا پایین کارت دارم
رفتم پایین
ا/ت:چیه؟
کوک:بیا بشین باید باهات صحبت کنم
اروم روی مبل روبه روییش نشستم و پامو
انداختم روی اون یکی پام
سعی میکردم که خودم خونسرد
نشون بدم
فقط خدا میدونست تو دلم چه خبره
ا/ت:میترسم اینجا خیلی تاریک و وحشتناکه
دستشو دور کمرم حلقه کرد
کوک:از چی میترسی...اینجا به این ارومی و ساکتی
ا/ت:خب...از همونش میترسم دیگه
تا به ماشین رسیدیم سریع پریدم داخل
جونگکوک هم با خنده نگاهم میکرد
ا/ت:چرا نگاه میکنی تروخدا فقط سریع برو
کوک:حقته همینجا پیادت کنم تا دیگه خودتو لوس نکنی
سرمو به شیشه ماشین تکیه دادم و حرفی بینمون رد و بدل نشد
ریموت درو زد تا ماشین واستاد سریع پریدم تو عمارت
.............................................................
داشتم تو اتاقم لباس عوض میکردم که جونگکوک با
جدیت صدام زد
قلبم تند تند میزد
نکنه میخواد دعوام کنه؟بخدا من از تاحالا کم بدبختی نکشیدم
کوک:ا/تتتتتتتتتتت؟
ا/ت:هااااااااااااننننننننن؟
کوک:بیا پایین کارت دارم
رفتم پایین
ا/ت:چیه؟
کوک:بیا بشین باید باهات صحبت کنم
اروم روی مبل روبه روییش نشستم و پامو
انداختم روی اون یکی پام
سعی میکردم که خودم خونسرد
نشون بدم
فقط خدا میدونست تو دلم چه خبره
۹.۸k
۰۴ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.