رویای من فصل ۳
پارت ۳
* بعد عروسی*
ریو: دیدم نمیتونه راحت دراز بکشه کمکش کردم* خوبی؟
یونا: اهوم..مرسی
ریو: دستمو رو شکمش گذاشتم و که یکیشون به دستم لگد زد*
یونا:😄آخ
ریو؛ واخ خداااا..مامانتونو اذیت نکنید ها ( لباشو بوسیدم)
یونا:**
ریو: کاشکی زودتر بدنیا بیان
یونا:میان..نگران نباش
***روز زایمان***
یونا: مامانننن
صوفیا: دخترم آروم باش
یونا: درد دارمممممم( گریه)
صوفیا: کوک سریع تر بروووو*
کوک: تمام تلاشم رو دارم میکنم!...ریو کو؟
یونا: از کمپانی میره بیمارستان
******
جی وون : مامان یونا کو؟
سه بیوک : بچه ها؟
دوبیوک: دایی شدم؟
رزا: حالش خوبه؟
میا: بدنیا اومدن؟
مایا: بچه ها سالمن؟
صوفیا: بچها آروم باشید
ریو:( با یه ویلچر که یونا توش بود و بچها هم بغلش اومدیم)
صوفیا: آیی خداااااا...بخورمشون😢
کوک: خوداااااا بابابزرگ شدممم😭..اسما شون چیشد؟
دو بیوک: دایی شدممم
سه: بیوک خاله شدم
جی وون: اسکل منم دایی شدم
یونا:😁..یونجی( دختر) و یونجین( پسر)
ریو: بریم خونه؟
یونا و همه: بریم
ریو:😁
* بعد عروسی*
ریو: دیدم نمیتونه راحت دراز بکشه کمکش کردم* خوبی؟
یونا: اهوم..مرسی
ریو: دستمو رو شکمش گذاشتم و که یکیشون به دستم لگد زد*
یونا:😄آخ
ریو؛ واخ خداااا..مامانتونو اذیت نکنید ها ( لباشو بوسیدم)
یونا:**
ریو: کاشکی زودتر بدنیا بیان
یونا:میان..نگران نباش
***روز زایمان***
یونا: مامانننن
صوفیا: دخترم آروم باش
یونا: درد دارمممممم( گریه)
صوفیا: کوک سریع تر بروووو*
کوک: تمام تلاشم رو دارم میکنم!...ریو کو؟
یونا: از کمپانی میره بیمارستان
******
جی وون : مامان یونا کو؟
سه بیوک : بچه ها؟
دوبیوک: دایی شدم؟
رزا: حالش خوبه؟
میا: بدنیا اومدن؟
مایا: بچه ها سالمن؟
صوفیا: بچها آروم باشید
ریو:( با یه ویلچر که یونا توش بود و بچها هم بغلش اومدیم)
صوفیا: آیی خداااااا...بخورمشون😢
کوک: خوداااااا بابابزرگ شدممم😭..اسما شون چیشد؟
دو بیوک: دایی شدممم
سه: بیوک خاله شدم
جی وون: اسکل منم دایی شدم
یونا:😁..یونجی( دختر) و یونجین( پسر)
ریو: بریم خونه؟
یونا و همه: بریم
ریو:😁
۷.۸k
۳۰ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.