اطراف
اوایل از روی کینه اجازه دادم سمتم نزدیک شی،اما بعد ها برام جالب شد ولی این رو هم
در نظرداشتم که ممکن باشه پاشیدن دون باشه تا توجه ام رو سمت خودش جلب کنه
همین باعث شد برای اینکه سیب سرخ نزدیکتر بشه شدم مترسگ درسته این کارم بها به عده ای دیگه هم میداد تا پاشو جلوتر بزاره ولی برام مهم نبود فقط نزدیک شدن سیب سرخ برام مهم بود،زمانی که شروع به جمع اوری اطلاعات راجبم کرد بیشتر کنجکاو شدم که این چه دیوانه ای هست چرا میخواد خودش رو وارد مسیر نیمه یکی دیگه کنه
از اونجایی که متوجه برنامه ریزی شدم فهمیدم،براساس گفته های شخص یاغی برنامه ریزی شده ولی باز هم عادی رفتارکردم،
چون ز دست رفته باز نگردد مهم معشوقه زبل بودتا فاصله رو کمتر کند در واقع رفتار سادگی
برای معشوقه بود که بهش قدرت و برتری بدم
این رو هم میدانستم بقیه هم از این فرست
استفاده خواهند کرد ولی مهم نبود،چون خودم زیر نظربودم،برای کنجکاوی عده ای دیگه برام این کارو کردن،
برای رهایی یاغی شده حاظرنبودم ساده تموم شه چرا چون یاغی بودنش رو انکار میکرد،
از اونجایی که متوجه مطلبی که در یافت شد
با این موضوع که خوشبختی اسان بدست نمیاد،باید براش بجنگی،من هم با تخریب خودم خواستم به معشوقه بفهمونم که چه ارزشی داره و نوعی جنگیدن برای معشوقه علام کردم،تمامه مسیر درست پیش رفت
بجز اخر که تمامه رشته های خودش وخودم رو خراب کرد،با ورودش ای کاش در سکوت
میماند،تا خود بشکنم سکوت را
حال که حتی حاظربرای جنگ سوری هم نیستم اینه داستانش،شایدهنوز متوجه نوع جنگیدنم نشدی ولی حالا امیدوارم متوجه شده باشی،که عمرمحالی رو ممکن کردم
ممکنش نکردن، در این مسیر هرچند که جوری که میخوستم سیب سرخ مال من باشه
ولی نشد،یک چیز مثل هدیه برام موند که همه مدیون سیب سرخ هستید کنترول خشم،دربد ترین شرایط،از کنترول خارج نشه
اگه مکلف به کاری بشه بدون اصطراب میشه انجام داد،ترس از تاریکی رو هماز بین میبره
وقتی روانت رو بتونی کنترول کنی
در نظرداشتم که ممکن باشه پاشیدن دون باشه تا توجه ام رو سمت خودش جلب کنه
همین باعث شد برای اینکه سیب سرخ نزدیکتر بشه شدم مترسگ درسته این کارم بها به عده ای دیگه هم میداد تا پاشو جلوتر بزاره ولی برام مهم نبود فقط نزدیک شدن سیب سرخ برام مهم بود،زمانی که شروع به جمع اوری اطلاعات راجبم کرد بیشتر کنجکاو شدم که این چه دیوانه ای هست چرا میخواد خودش رو وارد مسیر نیمه یکی دیگه کنه
از اونجایی که متوجه برنامه ریزی شدم فهمیدم،براساس گفته های شخص یاغی برنامه ریزی شده ولی باز هم عادی رفتارکردم،
چون ز دست رفته باز نگردد مهم معشوقه زبل بودتا فاصله رو کمتر کند در واقع رفتار سادگی
برای معشوقه بود که بهش قدرت و برتری بدم
این رو هم میدانستم بقیه هم از این فرست
استفاده خواهند کرد ولی مهم نبود،چون خودم زیر نظربودم،برای کنجکاوی عده ای دیگه برام این کارو کردن،
برای رهایی یاغی شده حاظرنبودم ساده تموم شه چرا چون یاغی بودنش رو انکار میکرد،
از اونجایی که متوجه مطلبی که در یافت شد
با این موضوع که خوشبختی اسان بدست نمیاد،باید براش بجنگی،من هم با تخریب خودم خواستم به معشوقه بفهمونم که چه ارزشی داره و نوعی جنگیدن برای معشوقه علام کردم،تمامه مسیر درست پیش رفت
بجز اخر که تمامه رشته های خودش وخودم رو خراب کرد،با ورودش ای کاش در سکوت
میماند،تا خود بشکنم سکوت را
حال که حتی حاظربرای جنگ سوری هم نیستم اینه داستانش،شایدهنوز متوجه نوع جنگیدنم نشدی ولی حالا امیدوارم متوجه شده باشی،که عمرمحالی رو ممکن کردم
ممکنش نکردن، در این مسیر هرچند که جوری که میخوستم سیب سرخ مال من باشه
ولی نشد،یک چیز مثل هدیه برام موند که همه مدیون سیب سرخ هستید کنترول خشم،دربد ترین شرایط،از کنترول خارج نشه
اگه مکلف به کاری بشه بدون اصطراب میشه انجام داد،ترس از تاریکی رو هماز بین میبره
وقتی روانت رو بتونی کنترول کنی
۱.۸k
۲۰ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.