عشق مدرسه ای۲
عشق مدرسه ای۲
پارت۳
کوک: مرتیکه مادر عمومی نزار بیام جرت بدما.
سوهیوک: بیا تا....
لیا: دهنتون رو ببندید، خفه شید فقط خفه بشید.
کوک: اما....
لیا: دهنتو ببند( داد)
لیا: هر دوتون گمشید نمیخوام ببینمتون.
کوک: لیا باید باهم حرف بزنیم.
سوهیوک: تو به چه حقی اونو با اسم کوچیک صدا میکنی ها؟(داد)
کوک: آخه به تو چه گلابی.
لیا: روانیا.
در رو بستم و رفتم توی خونه صدای داد و بی دادشون از بیرون میومد،ی مشت خل و چل و روانی دورم جمع شدن.ای خدا/:
دوباره درو زدن انقدر عصبی شدن به سمت در خیز برداشتم درو باز کردم تا امدم داد بزنم،که یجی رو دیدم.
لیا: آه تویی...
یجی: حالت خوبه؟
لیا: نه اصلا.
یجی با جعبه پیتزا تو دستش امد تو خونه، یجی علاوه بر مدیر برنامم رفیقمم بود.
یادمه موقعی که رفتم امریکا با یجی آشنا شدم همون موقع شدیم بهترین دوست های هم و مثل خواهر برای هم.
یجی: دوست داری بگی چی شده؟
لیا: کوک...
یجی: کوک همونی که گفتی گولت زد؟
لیا: اره همون ... من و اون الان شدیم شریک توی طرح جدید برای امسال.
یجی: تو میدونستی؟
لیا: نه هیچکدوم رو نمیدونستم( بغض)
یجی: میخوای چیکار کنی الان؟
لیا: نمیدونم .... ولی الان اصلا حالم خوب نیست سوهیوک گیر داده دوستم داره کوک میخواد دوباره باهام قرار بزاره.
پدرم هم گیر داده قبل از مرگم باید بچتون ببینم آخه الان وقت اینا بود(گریه)
یجی:......
نمیخوای لایک کنی خوشگله
پارت۳
کوک: مرتیکه مادر عمومی نزار بیام جرت بدما.
سوهیوک: بیا تا....
لیا: دهنتون رو ببندید، خفه شید فقط خفه بشید.
کوک: اما....
لیا: دهنتو ببند( داد)
لیا: هر دوتون گمشید نمیخوام ببینمتون.
کوک: لیا باید باهم حرف بزنیم.
سوهیوک: تو به چه حقی اونو با اسم کوچیک صدا میکنی ها؟(داد)
کوک: آخه به تو چه گلابی.
لیا: روانیا.
در رو بستم و رفتم توی خونه صدای داد و بی دادشون از بیرون میومد،ی مشت خل و چل و روانی دورم جمع شدن.ای خدا/:
دوباره درو زدن انقدر عصبی شدن به سمت در خیز برداشتم درو باز کردم تا امدم داد بزنم،که یجی رو دیدم.
لیا: آه تویی...
یجی: حالت خوبه؟
لیا: نه اصلا.
یجی با جعبه پیتزا تو دستش امد تو خونه، یجی علاوه بر مدیر برنامم رفیقمم بود.
یادمه موقعی که رفتم امریکا با یجی آشنا شدم همون موقع شدیم بهترین دوست های هم و مثل خواهر برای هم.
یجی: دوست داری بگی چی شده؟
لیا: کوک...
یجی: کوک همونی که گفتی گولت زد؟
لیا: اره همون ... من و اون الان شدیم شریک توی طرح جدید برای امسال.
یجی: تو میدونستی؟
لیا: نه هیچکدوم رو نمیدونستم( بغض)
یجی: میخوای چیکار کنی الان؟
لیا: نمیدونم .... ولی الان اصلا حالم خوب نیست سوهیوک گیر داده دوستم داره کوک میخواد دوباره باهام قرار بزاره.
پدرم هم گیر داده قبل از مرگم باید بچتون ببینم آخه الان وقت اینا بود(گریه)
یجی:......
نمیخوای لایک کنی خوشگله
۸.۷k
۲۳ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.