پارت ۳۸
پارت ۳۸
#ارسلان
بچه ها دابسمش داشتند میرفتند
منم به دریا نگاه میکردم
یهو یکی امد پیشم
ر. چیشده ارسی بهم بگو
ا. رضا من عاشق شدم ولی نمخام بهش بگم
ر. از رفتارت معلوم عاشق دیانا هسی
ا. خوب ببین من عاشق اخلاقشم قیافش رفتارش خندش دعواهاش عصبی ووو
ر. خب چرا بهش پیشنهاد رل نمیدی؟
ا. احساس میگنم اون مثل داداش یا رفیق منو دوست داره
ر. میخوای به عسل بگم از زبونش حرف بکشه
ا. اره ولی نفهمه یک وقت
ر. ن نمیفهمه نترس
ا. مرسی داداش ک هستی
ر. فداتشم الان هم بیا پیش بچه ها تا یگ داب بریم باهم
ا. چشم
#نیکا
رسیدم تهران
ن. مامان من حاظرم بریم
م. بریم
پوریا. خب بریم
رفتیم سوار هواپیما شدیم چشمام بستم خوابیدم
با صدای پوریا از خواب بیدارشدم
پ. رسیدیم
با پوریا و مامان رفتیم هتل
سری رفتم خوابیدم
خیلی خسته بودم
#ارسلان
بچه ها دابسمش داشتند میرفتند
منم به دریا نگاه میکردم
یهو یکی امد پیشم
ر. چیشده ارسی بهم بگو
ا. رضا من عاشق شدم ولی نمخام بهش بگم
ر. از رفتارت معلوم عاشق دیانا هسی
ا. خوب ببین من عاشق اخلاقشم قیافش رفتارش خندش دعواهاش عصبی ووو
ر. خب چرا بهش پیشنهاد رل نمیدی؟
ا. احساس میگنم اون مثل داداش یا رفیق منو دوست داره
ر. میخوای به عسل بگم از زبونش حرف بکشه
ا. اره ولی نفهمه یک وقت
ر. ن نمیفهمه نترس
ا. مرسی داداش ک هستی
ر. فداتشم الان هم بیا پیش بچه ها تا یگ داب بریم باهم
ا. چشم
#نیکا
رسیدم تهران
ن. مامان من حاظرم بریم
م. بریم
پوریا. خب بریم
رفتیم سوار هواپیما شدیم چشمام بستم خوابیدم
با صدای پوریا از خواب بیدارشدم
پ. رسیدیم
با پوریا و مامان رفتیم هتل
سری رفتم خوابیدم
خیلی خسته بودم
۶.۹k
۱۵ اسفند ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.